ریچل واکر مشتاقانه پرسید: «کریستی! امروز هوا چطور است؟ خبری از جادو هست یا نه؟» کریستی تیت کنار پنجره ی اتاق خواب رفت و نگاهی به باغ انداخت و با قیافه ای درهم رفته، آهی کشید و گفت: «امروز یک روز خیلی معمولی است با آسمانی ابری و خاکستری.» ریچل از رختخواب بیرون پرید و کنار دوستش رفت و گفت: «مهم نیست. فراموش نکن که تیتانیا ملکه ی پری ها به ما چه گفت؛ خیلی دنبال جادو نگردید...»
زمانی در تاریخ بشر، تمامی آثار ادبی به نوعی فانتزی به حساب می آمدند. اما چه زمانی روایت داستان های فانتزی از ترس از ناشناخته ها فاصله گرفت و به عاملی تأثیرگذار برای بهبود زندگی انسان تبدیل شد؟