1. خانه
  2. /
  3. کتاب بامداد فلوجه

کتاب بامداد فلوجه

3.5 از 1 رأی

کتاب بامداد فلوجه

Sunrise Over Fallujah
٪15
60000
51000
معرفی کتاب بامداد فلوجه
کتاب «بامداد فلوجه» رمانی نوشته ی «والتر دین مایرز» است که اولین بار در سال 2008 به چاپ رسید. این رمان هیجان انگیز، از نگاه افرادی که حضور نظامی آمریکا در عراق را به شکلی بی واسطه تجربه کرده اند، روایت می شود. «رابین بردی پری»، سربازی تازه استخدام شده اهل «هارلم»، دقیقا نمی داند چرا به ارتش پیوسته است، اما از مقصد خود آگاهی کامل دارد: عراق. «بردی» و سایر سربازان همراه او مأموریت دارند که به امنیت و ثبات عراق کمک کنند و به شکلی موفقیت آمیز با نیروهای عراقی ارتباط بگیرند. رمز عملیات آن ها به صورت رسمی، «عملیات آزادی عراق» است. اما مردان و زنان جوان در این گردان، نامی ساده تر برای آن در ذهن دارند: جنگ.
درباره والتر دین مایرز
درباره والتر دین مایرز
والتر دین مایرز (12 آگوست 1937 - 1 ژوئیه 2014) نویسنده کتاب های کودک و نوجوان بود که بیشتر به دلیل ادبیات نوجوانان شناخته می شود. وی در مارتینزبورگ ، ویرجینیا غربی متولد شد ، اما در هارلم نیویورک بزرگ شد. کودکی سخت او را به سمت نوشتن سوق داد و معلمان مدرسه او را با این روش به عنوان راهی برای ابراز وجود تشویق می کردند. او بیش از صد کتاب از جمله کتاب های مصور و داستان نوشت. وی پنج بار برنده جایزه Coretta Scott King برای نویسندگان آفریقایی-آمریکایی شد. 
ویژگی های کتاب بامداد فلوجه
  • نامزد جایزه کتاب کارولینای جنوبی سال 2011
  • نامزد مدال ساکورا سال 2010
نکوداشت های کتاب بامداد فلوجه

رمانی قدرتمند و بهنگام درباره ی هراس جنگ.

Barnes & Noble

با کاراکترهایی به یاد ماندنی.

Scholastic

کتابی مهم با بینش های فراوان.

Kirkus Reviews
قسمت هایی از کتاب بامداد فلوجه

مثل رعد و برقی است که در دوردست اتفاق بیفتد. وقتی آسمان شب روشن می شود، افراد ما فریاد شادی سر می دهند، ولی من با تمام وجودم می ترسم. صدای انفجار بسیار دور است، ولی در درون من نیز هست. اصل مسئله صدا نیست؛ انگار چیزی درون سینه ام به لرزش درمی آید.

اما شاید حق با او و «میلر» باشد. شاید تعداد کشته ها بیشتر از تعدادی است که در اخبار اعلام می شود، ولی نمی خواهم تعدادش را بدانم.

عده ای مرد که بعضی گریه می کردند و بعضی آرام صحبت می کردند، اطراف ماشین ها ایستاده بودند و منتظر آمبولانس بودند تا اجساد را ببرد. هنوز هم سعی می کنم چشمم را از اجساد برگردانم، چون نمی خواهم آن ها را ببینم.

اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب بامداد فلوجه" ثبت می‌کند