اثری لذت بخش و دوست داشتنی.
میشیما به خاطر تحلیل های روانشناسانه ی دقیق خود، شبیه استاندال، و به خاطر کاوش هایش در شخصیت های تاریک و مخرب، شبیه داستایوفسکی است.
دختری آن جا بود که پیش از این ندیده بود. دختر به توده ای از چوب بست های سنگین تکیه داده بود تا استراحتی کند. این چوب بست ها را به خاطر شکلشان چرتکه می نامیدند. قایق های ماهیگیری را ابتدا به وسیله ی وینچ روی ساحل می کشیدند و بعد چرتکه ها را زیر قایق ها قرار می دادند تا قایق ها به نرمی روی آن سر بخورند. ظاهرا دختر تازه از حمل این چوب بست ها دست کشیده بود تا نفسی تازه کند. پیشانی اش خیس عرق بود و گونه هایش برافروخته.
پسر به خاطر نمی آورد که این دختر را پیش از این دیده باشد. چرا که چهره ای در یوتاجیما نبود که او نشناسد. در نظر اول گمان کرد غریبه است. اما لباس دختر مثل لباس اهالی بود. تنها تفاوتش با دیگر دختران با نشاط جزیره، حالت ایستادن و خیره شدنش به دریا بود. مخصوصا از جلوی دختر رد شد. مثل کودکی کنجکاو که به غریبه ای خیره شود، ایستاد و به چشمان دختر زل زد. دختر کمی اخم کرد ولی همان طور خیره به دریا ماند و نگاهش را به طرف پسر برنگرداند. پسر پس از این کنجکاوی دقیق و بی صدا، به سرعت به راهش ادامه داد...
در این مطلب می خواهیم با برخی از بزرگترین نویسندگان ژاپنی بیشتر آشنا شویم
ادبیات این سرزمین بسیار وسیع، نمایانگر وجوه مختلفی از زندگی مردم ژاپن، ابزاری برای قدردانی از سنت ها و همدلی آن ها با طبیعت است
اگر همیشه با دیده ی شک و تردید به رمان های عاشقانه و طرفداران آن نگریسته اید و علت محبوب بودن این ژانر، کنجکاوی تان را برانگیخته است، با این مقاله همراه شوید
جالبه حتما بخونید
آوای امواج روایتی ساده از عشق بین دو جوان است اما روانی داستان و توانایی نویسنده در فضاسازیها و پرداخت صحنه هایی مملو از زندگی، از آن داستانی خواندنی و جذاب ساخته.
چقدر دیر کتاب هارو موجود میکنید!