کتاب یادگاری های صادق هدایت

Sadegh Hedayat Memorabilia
کد کتاب : 6005
شابک : 9786008173465
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 46
سال انتشار شمسی : 1403
سال انتشار میلادی : 2018
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 6
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

معرفی کتاب یادگاری های صادق هدایت اثر صادق هدایت

صادق هدایت از پیشگامان داستان نویسی مدرن ایران است. هدایت نویسنده ای رئالیست است و آثارش نمود شرایط جامعه می باشد. داستان های او مملو از تاریکی، نا امیدی، اضطراب، پوچی و... است اما همین ویژگی ها که برخواسته از وضعیت جامعه بوده سبب شده که خواننده بخشی از شرایط زندگی خویش را درون آثار هدایت ببیند و لمس کند. هدایت در داستان هایش بدی ها و پلیدی ها را به نمایش گذاشت و با آن ها مقابله کرد تا شاید بتواند ذهن خواب آلود جامعه را بیدار کند. او نویسنده ای مبارز بود و بدنبال راه سعادت می گشت اما در نهایت...

در داستان عروسک پشت پرده میبینیم که مهرداد نماینده ای از جامعه سنتی است که با تعالیم اشتباه توانایی برقراری ارتباط صحیح با دیگران را ندارد و بدنبال این مسئله، مهرداد عاشق یک عروسک می شود چرا که فقط به یک عروسک می توانست خود واقعیش را نشان دهد. هدایت در این داستان آموزش های سنتی و غلط در جامعه را نقد می کند. این آموزش ها و باور های سنتی باعث شدند مهرداد شناخت درستی از جنس زنان نداشته باشد و درنهایت این معضلات مهرداد را تا سر حد جنون می برند جایی که با عروسک اش عشق بازی می کند و آن را یک موجود زنده تصور می کند.

کتاب یادگاری های صادق هدایت مجموعه چند داستان کوتاه است که انتشارات آوای چکامه منتشر کرده است.

کتاب یادگاری های صادق هدایت

صادق هدایت
صادق هدایت، زاده ی 28 بهمن 1281 و درگذشته ی 19 فروردین 1330 شمسی، داستان نویس، مترجم و روشنفکر ایرانی بود.هدایت در تهران متولد شد. صادق کوچکترین پسر خانواده بود و دو برادر و دو خواهر بزرگتر و یک خواهر کوچکتر از خود داشت.او دوره ی متوسطه را در دبیرستان دارالفنون آغاز کرد ولی در سال 1295 به خاطر بیماری چشم درد، مدرسه را ترک کرد و یک سال بعد، در مدرسه ی فرانسوی سن لویی به تحصیل پرداخت. اولین آشنایی هدایت با ادبیات جهان در این مدرسه رقم خورد. او به کشیش مدرسه درس فارسی می داد و کشیش هم او را با ا...
قسمت هایی از کتاب یادگاری های صادق هدایت (لذت متن)
مرگ... چه لغت بیمناک و شورانگیز است! از شنیدن آن احساسات جانگدازی به انسان دست می دهد: خنده را از لب می زداید شادمانی را از دل می برد تیرگی و افسردگی آورده هزار گونه اندیشه های پریشان از جلو چشم می گذراند. زندگانی از مرگ جدایی ناپذیر است. تا زندگانی نباشد مرگ نخواهد بود و همچنیین تا مرگ نباشد زندگانی وجود خارجی نخواهد داشت. از ستاره آسمان تا کوچک ترین ذره روی زمین دیر یا زود می میرند: سنگ ها گیاه ها جانوران هر کدام پی در پی به دنیا آمده و به سرای نیستی رهسپار می شده و در گوشه فراموشی مشتی گرد و غبار می گردند. زمین لا ابالیانه گردش خود را در سپهر بی پایان دنبال می کند طبیعت روی بازمانده آنها دوباره زندگانی را از سر می گیرد، خورشید پرتو افشانی می کند نسیم می وزد گلها هوا را خوشبو می گردانند پرندگان نغمه سرایی می کنند، همه جنبندگان به جوش و خروش می آیند، آسمان لبخند می زند زمین می پروراند، مرگ با داس کهنه خود خرمن زندگانی را درو می کنند….

چراغ های رنگین، سر دیرک های آهنگ چشمک می زدند. در میان همهمه و جنجال کشتی های بزرگ و کوچک، قایق و کرجی بادباندار، یک دسته کارگر، دزد پاچه ورمالیده همه جور نمونه نژاد آدم دیده می شد، از آن دزد های قهار که سورمه را از چشم می دزدند.