برفی ناگهانی شروع شده، فضا لبریز از غباری شفاف است و سکوتی خوب جای هیاهوی روزانه ی شهر را گرفته است. همه جا سفید است و آرام. رهگذرها، مثل سایه های خیالی، در مه ناپدید می شوند و از درختان و خانه های اطراف جز خطوطی محو دیده نمی شود. هشت سال است در پاریس زندگی می کنیم و این اولین بار است که شاهد برفی چنین سنگین هستیم. صدای مادربزرگ ته گوش هایم می چرخد: "فرشته ها سرگرم خانه تکانی هستند
ضرباهنگ سریع، طرح داستانیِ یک وجهی، و وجود ایجاز از ویژگی های «داستان های کوتاه» هستند
خیلی بد بود ، واقعا بدتر از این کتاب و داستان هاش جایی ندیدم
خیلی برام عجیبه . چرا؟
به نظرم وجه مشترک همهی داستانها پایان بندی فوق العاده خوبشون بود ، آنقدر که گاهی ماتت میبرد ...
عاشق اتوبوس شمیران م تمام خاطرات-داستانهای گلی ترقی از کودکی هایش ولی «خانه ای در آسمان » قطعا بهترین است... وای که چه قدر حقیقی و دردناک و زیبا بود
اولین کتاب از خانم ترقی بود که خوندم و خیلی دوست داشتم..