کاش می توانستم باهاش حرف بزنم . کاش هنوز یک بچه کوچولو بودم و توی بغلش جا می شدم . می بینم که بزرگ شدن کار سختی است و دلم می گیرد .
مادر نمی فهمد که ناخوشی دایی یا مرگ فلانی ما را ناراحت نمی کند. برعکس خوشحال هم می شویم چون مادربزرگ حلوا می پزد و بزرگ ترها، وقتی غمگین و غصه دارند ، ترسو و مهربان می شوند .
ضرباهنگ سریع، طرح داستانیِ یک وجهی، و وجود ایجاز از ویژگی های «داستان های کوتاه» هستند
هر کسی باید خودش این کتاب رو بخونه تا متوجه حس خیلی خوبی که ازش میگیره بشه واقعا بی نظیره
با داستان خانه ای در آسمان هم اشکم دراومد.
نوشتههای گلی ترقی مثل عصرونه میمونه، حس بعدازظهر رو میده به آدم. این کتاب کاملا سیر نزولی داشت، در ابتدا با انرژی شروع به خوندن کتاب میکنی ولی آخر کتاب رو با سختی تموم میکنی.
چقدر لذت بخش بود این مجموعه داستان کوتاه💚واقعا لذت بردم و پیشنهاد میکنم بهتون👌
بخشی از کتاب: به ایستگاه آبشار که میرسیم عزیزآقا نگه میدارد. بیشتر مسافرها پیاده میشوند تا در قهوه خانه سر راه چایی بخورند. من و حسن آقا از جایمان تکان نمیخوریم. عزیزآقا پیش از پیاده شدن از توی داشبرد ماشین پاکت کوچکی در میآورد و توی دامن من میگذارد. از توی آیینه نگاهم میکند و چشمک میزند. تمام صورتش پر از مهربانی است، پر از خطهای نرم، مثل آدمکی پارچه ای... آن قدر احساس خوشبختی میکنم که دلم میخواهد هزار هزار سال مثل مجسمه ای از سنگ همین جا به همین شکل بمانم بی آنکه بزرگ شوم بی آنکه عوض بشوم...
خاطرههای پراکنده شامل 8 داستان کوتاه. سه داستان اول مربوط به تهران قبل از سال 57 هست و داستانهای بعدی مربوط به زندگی آدمها بعد از انقلاب. بخشی از این داستانهای کوتاه هم به موضوع مهاجرت بعد از انقلاب میپردازد که بسیار خواندنی است.داستانها ساده هستند اما گلی ترقی با نثری خاص، هنرمندانه به روایت زمانها و مکانها میپردازه به طوری که اشتیاق زندگی در آن دوران (تهران قدیم) برای خواننده ایجاد میشود.