کتاب داستان کوتاه در ایران جلد اول

Short story in Iran 1
داستانهای رئالیستی و ناتورالیستی
کد کتاب : 18461
شابک : 978-9644484452
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 584
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 2015
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 5
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

داستان کوتاه در ایران جلد دوم
Short story in Iran 2
داستان های مدرن
کد کتاب : 18462
شابک : 978-9644484469
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 528
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 2015
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 5
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

داستان کوتاه در ایران جلد سوم
Short story in Iran 3
داستان های پسامدرن
کد کتاب : 18463
شابک : 978-9644485145
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 698
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 2017
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 5
زودترین زمان ارسال : ---

معرفی کتاب داستان کوتاه در ایران جلد اول اثر حسین پاینده

"داستان کوتاه در ایران" اثری است که تاکنون سه جلد از آن به قلم دکتر "حسین پاینده" منتشر شده است و در جلد نخست آن به "داستان های رئالیستی و ناتورالیستی" اشاره دارد. "حسین پاینده" در این اثر تلاش نموده تا شناختی مفید و قابل استناد از سبک و تکنیک، جریان و مضمون و شیوه های مختلف نگارش "داستان کوتاه در ایران" را به خواننده ارائه کند. نویسنده این کتاب را پژوهشی تاریخ نگرانه معرفی نمی کند چرا که اشاره های تاریخی در کتاب "داستان کوتاه در ایران" بسیار معدود می باشد. همانطور که اشاره شد این جلد از کتاب، به "داستان های رئالیستی و ناتورالیستی" دارد؛ به این ترتیب که در سه فصل نخست به داستان های رئالیستی و پس از آن به داستان های ناتورالیستی پرداخته است.
فصل نخست کتاب "داستان کوتاه در ایران" ابتدا به مرور معانی و تعریف های مربوط به اصطلاح "رئالیسم" می پردازد و سپس رئالیسم را در نقاشی مورد بررسی قرار می دهد. در ادامه ویژگی های داستان کوتاه نظیر مکان، زاویه ی دید، شخصیت پردازی، توصیف، پیرنگ، زمان و نثر در داستان های رئالیستی مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد. آنچه نویسنده در ادامه ی بررسی "داستان کوتاه در ایران" به آن پرداخته، ارائه ی نمونه ای از یک داستان غیر رئالیستی در کنار چند داستان رئالیستی و نقد آن ها می باشد. از فصل چهارم "حسین پاینده" داستان های کوتاه ناتورالیستی را بررسی می کند که در این راستا ویژگی های این داستان ها، درون مایه ی متداول و معمول و نقد چند داستان ناتورالیستی به عنوان نمونه مطرح شده است. در فصل پایانی کتاب "داستان کوتاه در ایران" نیز نمونه های بیشتری از "داستان های رئالیستی و ناتورالیستی" برای آشنایی بیشتر مخاطب، مورد بررسی قرار گرفته اند.

کتاب داستان کوتاه در ایران جلد اول

حسین پاینده
حسین پاینده (متولد ۲۸ شهریور ۱۳۴۱، تهران) نویسنده، منتقد ادبی، منتقد فیلم و استاد نظریه و نقد ادبی دانشگاه علامه طباطبائی و مسئول پروژهٔ «مجموعهٔ نظریه و نقد ادبی» است که به کوشش نشر روزگار، انتشارات نیلوفر، انتشارات نگاه امروز و انتشارات حکایت قلم نوین منتشر شده‌است. از وی در کتاب باغ در باغ هوشنگ گلشیری در ضمن منتقدانی یاد شده‌است که به پیشبرد نقد ادبی در ایران یاری رسانده‌اند.
قسمت هایی از کتاب داستان کوتاه در ایران جلد اول (لذت متن)
در میان همه ی عکس هایی که از صادق چوبک باقی مانده اند، قطعه عکس بی نظیری وجود دارد که می توان استدلال کرد که نه فقط شخص چوبک، بلکه همچنین به طرزی عالی سبک و سیاق ناتورالیستی داستان نویسی او را نشان می دهد. در این عکس چوبک را می بینیم که با چهره ای فکور و موهایی ژولیده دوربینی را در دست گرفته و با چشمانی متالم و حاکی از ژرف اندیشی، تیزبینانه به نقطه ای خارج از فریم (قاب تصویر) خیره شده است. چند نکته ی مهم را در خصوص این عکس می توان ذکر کرد و همه ی این ملاحظات حکم پیش درآمدی را دارند برای نقد داستان "عروسک فروشی". نخست اینکه عکس مورد نظر ما، سیاه و سفید است و نه رنگی. چه تفاوتی است بین دو عکس، یکی سیاه وسفید و دیگری رنگی، که هر دو از یک منظره یا یک آدم یا یک شی برداشته شده اند؟ تفاوت دو عکس فرضی ما در تاثیرهای مختلفی است که در چشم بیننده باقی می گذارند. عکس رنگی، چشم را باتنوعی از رنگ ها می نوازد و به اصطلاح "پرملات" یا خوش آب و رنگ است و لذا سوژه ی عکس را ثانوی می کند و در عوض توجه بیننده را به غنا یا درخشش رنگ معطوف می سازد. از این حیث، عکس رنگی، هر چند چشم نواز، اما فریبنده است، گمراه می کند و دورغ می گوید. متقابلا عکس سیاه و سفید بی پیرایه است، ظاهر چشم فریب ندارد و دروغ نمی گوید، زیرا با سادگی بارزش- سادگی ای که در استفاده از صرفا دو رنگ سیاه و سفید متبلور شده است- توجه خواننده را به خود سوژه معطوف می کند و نه به حواشی پر زرق و برق. دو دیگر اینکه در این عکس، چوبک دوربین عکاسی ای را به دست گرفته است. نحوه ی در دست گرفتن این دوربین بسیار دلالتگر است و نباید به سادگی از کنار آن گذشت. چنان که از دقت در این تصویر معلوم می شود، چوبک بند دوربین را به دور گردنش آویخته، اما دوربین از گردن او آویزان نیست، بلکه چوبک آن را محکم و با هر دو دست (نه حتی با یک دست) گرفته است. می توان گفت چوبک دوربین را فقط به دست نگرفته، بلکه- آنچنان که از حالت انگشتان، به ویژه انگشتان دست چپش، پیداست- به دوربین چنگ زده و آن را محکم به سینه ی خود فشرده است، گویی که دوربین عکاسی بیش از یک وسیله، بلکه ابژه ی اوست (ابژه به مفهوم روانکانه ی این اصطلاح، یعنی مصداق امیال صاحب دوربین). حالت خاصی که چوبک این دوربین را به دست گرفته، بیشتر به در آغوش گرفتن چیزی ارزشمند شباهت دارد، چیزی که عزیز است و نباید صدمه ببیند، چیزی که باید دوستش داشت. در یک کلام، چوبک با چنان حالتی این دوربین را در دستانش گرفته و به خود نزدیک کرده است که گویی پدری مثلا فرزند نوزادش را مهرورزانه در آغوش گرفته. تقرب دوربین به بدن چوبک، بیانگر نزدیکی روحی یا نوعی مراوده ی معنوی بین او و ابژه اش است. این عمل بیانگر همسویی روح چوبک با کاری است که، دست کم در زمان او، فقط از دوربین عکاسی برمی آمد: وفاداری به واقعیت، آن هم واقعیت تلخ و کریه و مشمئزکننده ای که لزوما باید با عکس سیاه و سفید ثبت شود تا بیننده، بی آنکه حواسش به جزئیات رنگین و چشم فریب حاشیه ای منحرف شود، بتواند نکبت آن واقعیت را به تمامی ببیند و از این همه رنج و درد و و محرومیت و بی عدالتی و فلاکت که او را در بر گرفته است به خشم آید. نکته ی سوم درباره ی این عکس، تناظر جالبی است که بین عدسی دوربین و چشمان خود چوبک می توان دید. هم دوربین اندکی به سمت چپ متمایل شده است و هم چشمان چوبک، گویی هر دو دقیقا به یک نقطه متمرکز شده اند و یک چیز را می بینند. انعکاس خفیف نور در قسمت فوقانی عدسی دوربین، نشانه ای از شفافیت شیشه ی آن و در نتیجه وضوح عکسی است که با این دوربین گرفته می شود. شواهد حکایت از این دارند که چوبک این شیشه را با وسواس تمام تمیز کرده بوده است تا عکس ها به صورت کدر یا مات نیفتند. ایضا چشمان چوبک هم با پلک هایی باز به چیزی یا جایی (یا شاید کسی) دوخته شده اند. این توازی بیانگر تشابه در کاری است که هم چشمان تیزبین این نویسنده ی ناتورالیست و هم عدسی دقیق دوربین او انجام می داده است: از دایره ی توجه بیرون نگذاشتن جزئیات مهم؛ یا، به بیان دیگر، ثبت دقیق آنچه ممکن است با دوربینی فاقد عدسی های قوی و شفاف، یا با نگاه غیر حساس آدمی بی اعتنا به واقعیت های دردآور، نادیده یا مغفول بماند. و سرانجام نکته ی چهارم و آخر در خصوص این عکس منحصر به فرد و گویا، پیراهن سیاه یا به هر رو بسیار تیره ای است که چوبک به تن دارد. از آنجا که این عکس به صورت پرتره (عکس بالاتنه) برداشته شده، سیاهی این لباس بسیار به چشم می خورد. اما بیننده با نگاه کردن به این عکس، بلافاصله متوجه می شود که همچنین بدنه ی دوربینی که چوبک به خود فشرده و نیز حتی پس زمینه ی عکس هم سیاه است. عکاسان حرفه ای به خوبی می دانند که اگر سوژه لباسی روشن داشته باشد، بهتر است برای ایجاد کنتراست (