این کتاب مجموعهای از داستانهای کوتاه است که به وسیلهٔ نویسنده، شاعر و نمایشنامهنویس ایرلندی نگارش یافتهاند. در این آثار، مردی وجود دارد که در اکثر داستانهای این کتاب تلاش دارد تا ارزش انسان را از طریق عشق و زیبایی داخلی به تصویر کشد و بیان کند. او در زمان خود نه به میزانی که باید توسط دیگران تشویق شود، نهایتا به عنوان یک شخصیت پذیرفته میشود، اما در حال حاضر آثار او توسط خوانندگان به لذتبخشی و جذابیت شناخته میشوند.
یکی از داستانهای این مجموعه با عنوان "بلبل و گل سرخ" نامگذاری شده است، که خود نام کتاب از آن الهام گرفته شده است. این داستان تأثیری از اساطیر ایرانی و اشعار حافظ دارد و در آن تلاش میشود تا ارتباطی عمیق با مفاهیم معنوی و فلسفی ایجاد شود.
دانش آموز جوان گفت: « او با من همراهی نخواهد کرد، مگر این که برایش گل رزی ببرم. اما من در باغم هیچ گل رزی ندارم». بلبل از داخل لانه اش در درخت بلوط صدای او را شنید، از لابه لای برگ ها نگاه کرد و به فکر فرورفت. در حالی که چشم هایش پر از اشک شده بود، گفت: « هیچ گل سرخی در باغ من نیست. خوشبختی به چه چیزهای کوچکی وابسته است. من تمام نوشته های انسان های خردمند را خوانده ام و تمام راز های فلسفه را می دانم. با این وجود از به دست آوردن یک گل رز ناتوان هستم.» بلبل گفت: «بالاخره عشق حقیقی پیدا شد. هر شب از او خوانده ام با این که او را نمی شناخته ام. هر شب داستانش را به ستارگان گفته ام و اکنون او را می بینم. موهایش به تاریکی شکوفه های سنبل است و لبانش به سرخی گل سرخی که به دنبالش است. اما عشق صورتش را بی رنگ کرده و غم و اندوه بر روی پیشانی اش مهر نهاده است.
آثاری که شروع کننده ی مسیرهای حرفه ایِ درخشانی بودند و در برخی موارد، یک شَبه خالق خود را به شهرت رسانده اند.
دو نیرو در دنیا وجود دارد؛ یکی شمشیر است و دیگری قلم. نیروی سومی نیز هست که از آن دو قدرتمندتر است: نیروی زنان.
زمانی در تاریخ بشر، تمامی آثار ادبی به نوعی فانتزی به حساب می آمدند. اما چه زمانی روایت داستان های فانتزی از ترس از ناشناخته ها فاصله گرفت و به عاملی تأثیرگذار برای بهبود زندگی انسان تبدیل شد؟
اگر همیشه با دیده ی شک و تردید به رمان های عاشقانه و طرفداران آن نگریسته اید و علت محبوب بودن این ژانر، کنجکاوی تان را برانگیخته است، با این مقاله همراه شوید