کتاب جمجمه ای در کانمارا

A Skull in Connemara
کد کتاب : 76891
مترجم :
شابک : 978-6003264144
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 86
سال انتشار شمسی : 1399
سال انتشار میلادی : 1997
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

جمجمه ای در کانه مارا
A Skull in Connemara
کد کتاب : 742
مترجم :
شابک : 978-600-5193-98-5
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 104
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 1997
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 48
زودترین زمان ارسال : ---

معرفی کتاب جمجمه ای در کانه مارا اثر مارتین مک دونا

کتاب جمجمه ای در کانه مارا، نمایشنامه ای است نوشته ی مارتین مک دونا که برای اولین بار در سال 1997 به چاپ رسید. میک داد برای یک هفته در پاییز هر سال، وظیفه دارد تا استخوان های دفن شده در بخش هایی مشخص از گورستانی محلی را بیرون آورد تا جا برای اجساد جدید فراهم شود. هنگامی که زمان بیرون کشیدن استخوان های همسر خود میک فرا می رسد، شایعاتی عجیب مبنی بر دست داشتن او در مرگ ناگهانی همسرش در هفت سال پیش بین اطرافیانش پخش می شود. داستان جمجمه ای در کانه مارا، دربردارنده ی همه ی ویژگی های ممتاز تمامی نمایشنامه های مک دونا است: شخصیت هایی فاسد از نظر اخلاقی، بی معنایی زندگی در شهری کوچک، طنزی گزنده و دیالوگ هایی فوق العاده تأثیرگذار و به یاد ماندنی.

کتاب جمجمه ای در کانه مارا


ویژگی های کتاب جمجمه ای در کانه مارا

مارتین مک دونا برنده ی جایزه ی ایونینگ استاندارد سال 1996

مارتین مک دونا
مارتین فارانان مک دونا، زاده ی 26 مارس 1970، نمایشنامه نویس، فیلمنامه نویس و کارگردان ایرلندی/انگلیسی است.مک دونا در لندن و در خانواده ای ایرلندی به دنیا آمد. پدر و مادرش در سال 1922 به ایرلند بازگشتند و او و برادرش(که او هم نویسنده است)را در لندن گذاشتند. مک دونا، مکان شش نمایشنامه ی اول خود را شهر گالوی انتخاب کرد؛ شهری که او در کودکی تعطیلاتش را در آن سپری می کرد. اولین اثر حرفه ای مارتین مک دونا در سال 1996 به چاپ رسید.
نکوداشت های کتاب جمجمه ای در کانه مارا
A masterpiece.
یک شاهکار.
Spectator

With a satisfying sense of craftsmanship.
با حس رضایت بخشی از تسلط و چیره دستی.
Guardian Guardian

McDonagh's brilliant black comedy.
کمدی سیاه درخشان مک دونا.
Civic Theatre

قسمت هایی از کتاب جمجمه ای در کانه مارا (لذت متن)
مارتین: چه جور سوال هایی؟ ماری: سوال هایی درباره ی این که وقتی استخوان های پادریگ را بیرون آورد، آن ها را کجا گذاشت و یا مثلا وقتی استخوان های بریجیت را بیرون آورد، آن ها را کجا گذاشت؛ و بزرگترین سوال این است که وقتی استخوان های مامان و بابای بیچاره را بیرون آورد، آن ها را کجا گذاشت!

خود او، اگر می شنید که مردم شهر می گویند من او را از روی عمد کشتم، اولین نفری بود که از من دفاع می کرد.