پترسون نیاز مالی داشت؛ از این رو تصمیم گرفت به شماره آگهی مندرج در روزنامه زنگ بزند. متن آگهی چنین بود:«اگر عقاید کاملا راسخی دارید یا تجارب شخصی تان ویژگی خارق العاده یی دارد، می توانید در تلویزیون به نمایش بگذارید و پول دار شوید». او شماره را گرفت و به اش گفتند که به آدرس لگسینتون، ساختمان گریبار، اتاق 1551 مراجعه کند. خود را به آن جا رساند. خانم آربور، بعد از 20 دقیقه مصاحبه با پترسون پرسید که آیا او تا به حال تحت روانکاوی مناسب حال برنامه «من کیستم» بوده است. خانم آربور پرسید: عقاید راسخ شما راجع به چیه؟ پترسون جواب داد:«هنر، زندگی و پول».
در این مطلب، نکاتی ارزشمند را درباره ی چگونگی نوشتن داستان های کوتاه خوب با هم می خوانیم
چه اتفاقی می افتد وقتی دو ژانر علمی تخیلی و فانتزی، و انتظارات متفاوتی که از آن ها داریم، در تار و پود یکدیگر تنیده شوند؟