داستانی جذاب و قدرتمند.
محفوظ، درک عمیقی از مشکلات و روح پیچیده ی کشورش دارد.
این اثر، تصویر دقیق و ظریفی را از پیچیدگی های زندگی در مصر پس از انقلاب ترسیم می کند.
چه طور به خدا ایمان نداشته باشم وقتی که دارم در آتشش می سوزم؟!
نه غم و نه شادی هیچ کدام دوام نمی آورند. بر عهده ی انسان است که راهش را بیابد و اگر سرنوشت او را به سوی راهی بسته برد، باید بتواند مسیرش را عوض کند.
همان طور که از بازار بیرون می رفت، مقابلش درآمدم و چشم هایمان با هم تلاقی کرد. چشمان کنجکاو و بانفوذش به نگاه خندان و شیفته ام گره خورد. به راهش ادامه داد؛ دنبالش کردم، چاره ای نداشتم جز آن که به این زیبایی عبیرآمیز روستایی دوست داشتنی، درود بفرستم. در مسیر خیابان ساحلی با نسیم پاییزی مشعشع از شعاع های رنگارنگ غروب محاصره شده بودیم و او پیشاپیش من با قدم های شمرده و سریع راه می رفت تا به کوچه ای پیچید که عمارت میرامار آن جا قرار داشت. همین طور که به داخل ساختمان می رفت، نگاهی به من انداخت، نگاهی عسلی و بی تفاوت!
می توان گفت که هدف اصلی این ژانر، «زندگی بخشیدن به تاریخ» از طریق ساختن داستان هایی درباره ی گذشته یا یک دوره ی تاریخی خاص است.
کتاب کوتاه و جاذبی بود، نثر نویسنده هم بسیار شاعرانه و زیبا
کتابی درجه یک ، به نظرم بهترین کار نجیب محفوظ هست با سبک نوستاری فوق العاده و شخصیت پردازیهای عالی و جذاب
نگاه عسلی و بی تفاوت؟ بیسوادی مترجماز همینجا ناشی میشود.