استیل یکی از بهترین هاست
نویسندگان مدرن کمی آسیب های خانواده و مسائل زندگی را با چنین همدلی تاثیرگذاری بیان می کنند
استیل تمام موانع احساسات را رها می کند... او آنها را رستگار می کند
پدر تدی در حالی که خم می شد و چیزی درون گوش پسر زمزمه می کرد او را به طرف دری راهنمایی کرد و آن را پشت سرش بست..جینی از ترس اتفاقی که ممکن بود در شرف وقوع باشد به خود لرزید اما کاری نمی تواست بکند پدر تدی به عنوان یک پیشوای روحانی در کلیسای خودش بدون افسار بود درست مثل گذشته . . . جیمی دوست داشت پست سر آنان بدود جیغ بکشد و پسر را از چنگ او بقاپد اما می دانست نمی تواند چنین کاری کند به نظر می رسید پسر حدود دوازده سال داشته باشد و هنگام یکه با ترس به در بسته زل می زد فقط این را می دانست که آن ها باید در مقابل پدر تدی بایستند و خط بطلانی بر کارهایش بکشد کارهایی که با بلو و احیانا با دیگر پسرها کرده بود .. . او اغواگرترین مردی بود که تا کنون می دید کشیشی که برای بچه ها دام پهن کرده بود
دانیال عظیمی
این کتاب محشره نمیتونی کنار بزارید