کتاب راه های رسیدن به خانه

Ways of going home
کد کتاب : 54862
مترجم :
شابک : ‏‫‬978-9644087356
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 132
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 2011
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

راه های برگشتن به خانه
Ways of going home
کد کتاب : 9888
مترجم :
شابک : 9786002293749
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 145
سال انتشار شمسی : 1398
سال انتشار میلادی : 2011
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 3
زودترین زمان ارسال : ---

معرفی کتاب راه های برگشتن به خانه اثر آله خاندرو سامبرا

انسان هایی که از درک واقعیت گریزانند و در نبود زیر ساخت های فرهنگی دچار برهان هویت شده اند و به طور مرتب به نوستالژی های گذشته چنگ می زنند. «راه های برگشتن به خانه» سومین و آخرین رمان سامبرا است که خصوصیات آثار پیشین او را نیز دارد.

آله خاندرو سامبرا شاعر، نویسنده و منتقد ادبی شیلیایی، سال 1975 در سانتیاگو به دنیا آمد. او پیش از این دو رمان به نام های زندگی خصوصی درختان و بونسای نوشته است که جایزه ی منتقدان ادبی شیلی را زیر عنوان بهترین رمان کسب کرد. آله خاندرو سامبرا را در شمار بهترین نویسندگان اسپانیایی زبان و یکی از اعضای «بوگوتا 39»، فهرست برترین نویسندگان جوان آمریکای لاتین که در زمان انتخاب زیر سی و نه سال داشته اند، منظور کرده اند.

آن روزها نام خیابان ها، درختان و پرندگان را نمی دانستیم. اسم ها به کارمان نمی آمد. زندگی مان با چند کلمه می گذشت و می توانستیم به هر سوالی با نمی دانم جواب بدهیم. این را نادانی نمی دانستیم، صداقت می دانستیم. بعدها کم کم نکات ظریف و تفاوت های جزئی را آموختیم. نام درختان، پرندگان و رودخانه ها را آموختیم و به خودمان گفتیم که هر کلمه ای از سکوت بهتر است.

کتاب راه های برگشتن به خانه


ویژگی های کتاب راه های برگشتن به خانه

برنده ی جایزه ی ادبیات سائوپولو 2009 و 2010

آله خاندرو سامبرا
آله خاندرو سامبرا، زاده ی سال 1975، شاعر و نویسنده ای اهل شیلی است. سامبرا به دانشگاه شیلی رفت و در سال 1997، در رشته ی زبان و ادبیات اسپانیایی فارغ التحصیل شد. او سپس به مادرید رفت و در رشته ی مطالعات زبان اسپانیایی تحصیل کرد. سامبرا در بازگشت به شیلی، در مقطع دکتری به تحصیل پرداخت. او در سال 2007 به عنوان یکی از برترین نویسندگان جوان (زیر 39 سال) آمریکای لاتین انتخاب شد.
قسمت هایی از کتاب راه های برگشتن به خانه (لذت متن)
یک بار در شش یا هفت سالگی گم شدم. حواسم پرت شد و ناگهان متوجه شدم پدرومادرم را نمی بینم. ترسیده بودم. فوری راه برگشتن به خانه را پیدا کردم و قبل پدرومادرم به خانه رسیدم. پدرومادرم ناامیدانه دنبالم می گشتند اما من فکر می کردم آن ها گم شده اند. فکر می کردم من راه برگشتن به خانه را بلدم، آن ها بلد نیستند. کمی بعد مادرم عصبانی و با چشمانی که هنوز از گریه ورم داشت به من گفت «از یه راه دیگه رفتی.»