“من از شما می پرسم یه خر دو هزار و پونصد لیره می ارزه یا نه؟” “چی بگم واللا. نمی دونم آخه… خب، اگه خر باکمالاتی باشه، شاید اون قدر بیرزه…” “کدوم کمالات حضرت آقا، دارم میگم خر… قرار نیست سخنرانی بکنه که… یه خر معمولی… تازه، هم گر و هم پیر… دو هزار و پونصد لیره فروختش به یارو…
“صندلی الکتریکی دیگه چه صیغه ایه؟” “آها، و اما قضیه صندلی الکتریکی… جونم واسه تون بگه، این صندلی الکتریکی مثل تیربارون ماس. یا مثل دار زدن… آمریکاییا دل نازکن آدمو وایستاده نمی کشن.” “عجب… عجب…” “بله… تمدن چیز دیگه س جانم. آدمو همون جا که نشسته، بی هوا یه دفعه ای می کشن.”
به! ما را باش! ای خدا! اگر دختری که نویسنده ای زمانی خاطرخواهش بوده و به خواستگاری اش رفته، نمی داند که شغل خواستگار سابقش چیست، همچی شهرتی را باید گذاشت در گوزه و آبش را خورد. خیلی پکر شدم.
ضرباهنگ سریع، طرح داستانیِ یک وجهی، و وجود ایجاز از ویژگی های «داستان های کوتاه» هستند
۱۷ داستان کوتاه طنز داره. بعضیاشون باحالن
کتاب جالب و جذاب ک خواندنی ای داره
کتاب جالبیه هرچند که من از داستانهای کوتاه زیاد خوشم نمیاد ولی برام جالب بود