تاریخ مجموعهای از داستانهاست که هر کس به گونهای آن را روایت کرده. از این جهت، تاریخ میتواند هزاران روایت مختلف، تنها از یک داستان داشته باشد. کتاب «میتوانی مرا بکشی» نوشتهی حمیده جمالی هنجنی، روایت یک پروندهی جنایی است که داستان قتل دختری به نام منیژه توسط مردی به نام انوشیروان را بررسی میکند. نویسنده تلاش کرده تا تکههای پراکنده و مغشوش و گاه ضدونقیض این ماجرا را به هم پیوند داده و در این مسیر، جریان زندگی را پیش ببرد. مرور تاریخ آکنده از احضار اشباح و ارواحی است که همچنان در گوشهی ذهن ما به حیات خود ادامه میدهند. با بازروایت تاریخ، ما از پنجرهی اکنون به این رازها دوباره خیره میشویم و سعی میکنیم تا از این ماجراها سر دربیاوریم. این کتاب با تحقیق و پرسشهای بسیار، مجالی فراهم میکند تا ما نیز پرسشهایی را دربارهی دیگران و داوری اعمال آنها طرح کنیم و وجدان خود را در قبال اخبار بیدار کنیم. نویسنده با در نظر گرفتن تاریخ نوشتاری و شفاهی، پرونده را به شکل یک نمایشنامهی آماتوری و در صحنهها و پردههایی که خود مجزا کرده، گردآوری کرده است. نتیجهی کتاب «میتوانی مرا بکشی»، جستار نمایشگونهی جذابی است که ما را به تماشای دوبارهی تاریخ فرامیخواند و از ما میخواهد که حتی لحظاتی خود را به جای این اشخاص بگذاریم و در صحنهی زندگی، درنگی با هم نقش بازی کنیم.
کتاب خوب و درگیر کنندهای بود. پروندهی قضاییای که مخاطب رو به دههی ۵۰ میبرد. ماجرای عشق، ترس، سرخوردگی، جدایی، بیبند و باری و سرانجام مرگ. مشخص بود که نویسنده زمان زیادی رو صرف تحقیق کرده بود تا بتونه پرونده رو بهروز شده روایت کنه. اما کتاب یه مشکل خیلی بزرگ هم داشت، و اون هم کشدار بودن بیش از حدش بود. کتابی که میتونست نهایتا در ۱۲۰ صفحه روایت بشه ۲۸۰ صفحه شده بود. سرنخها و توضیحات دهباره تکرار شده و اطلاعاتی که کمکی به شخصیت پردازی و همذات پنداری نمیکرد و چندین و چند عامل دیگه باعث میشد گاهی مخاطب خسته بشه. ریتم کلی کتاب هم درست رعایت نشده بود. اما در کل خوندنش برای کسانی که علاقه به ادبیات ژانر دارن یا کتابهای پلیسی- جنایی دوست دارن و همچنین دانشجوهای حقوق و تاریخ معاصر مفید میتونه باشه
تمام اطلاعات غلط است چطور مجوز چاپ گرفته؟
حالمون که خیلی بد کرد ولی اصلا دلم برا هیچکس تو این نسوخت هرچی به سرشون اومد حقشون بود. تِمام
خوندم و خیلی دلم برای منیژه سوخت
قسمتی از متن کتاب