رمانی هنرمندانه که به این زودی ها فراموش نخواهد شد.
اولین اثر استدمن، نوید دوران حرفه ای نویسنده ای را می دهد که بدون تردید، آثار گرانبهایی را در آینده ارائه خواهد کرد.
داستانی زیبا درباره ی عشق و فقدان.
مردی که آن طرف میز نشسته بود برای تأکید به جلو خم شد و گفت «منظور اینه که خیلی کار سختیه، پیک نیک نیست. نه فقط بایرون بی بدترین مأموریت بین فانوس های دریاییه، بلکه می خوام مطمئن بشم که تو می دونی برای چه کاری داری اعزام می شی.» در این حال با شستش تنباکو را توی پیپش فشار داد و آن را روشن کرد. در تقاضانامه ی تام هم مانند بسیاری از آدم های همان دوره ماجرا یکی بود: متولد ۲۸ سپتامبر ۱۸۹۳؛ در زمان سربازی دوره ی جنگ را پشت سر گذاشته و کار با دستگاه رمزنگاری و مرس نویسی بین المللی را بامهارت گذرانده بودند، از نظر نیروی جسمی مناسب و توانمند بودند؛ با کارت پایان خدمت سربازی بدون خلاف، قوانین تصریح می کرد که باید به افراد نظامی سابق اولویت داده شود.
تام از آن سربازانی نبود که پاهایش بر اثر فشار از جا کنده شده باشد، یا دل و روده اش مثل مارماهی های خزنده به بیرون ریخته باشد و شش هایش به چیزی چسب مانند و مغزش بر اثر گاز به غذایی سنگین و پرملاط تبدیل شده باشد. با این همه او هم ترس و واهمه برش داشته بود، زیرا مانند همه ی سربازهای دیگر باید برای نجات جان خود دست به هر کاری می زد. او قالبی را با خود حمل می کند که در باطن و درونش آن را طرح ریزی کرده است.
وقتی به آن سال ها فکر می کند، میان تامی که آن سال ها را تجربه می کند و تامی که آن جا با دست های خونی ایستاده، پسربچه ای قرار گرفته است که حدود هشت سال دارد. همین پسربچه است که در برابر مردهایی مسلح به تفنگ و سرنیزه ایستاده است و نگران جوراب های مدرسه اش است که به پایین سر خورده، و نمی تواند آن ها را بالا بکشد؛ چون ناگزیر است برای این کار تفنگش را زمین بگذارد، و حتی این قدر بزرگ نشده که بتواند تفنگش را راحت در دست بگیرد و نمی تواند حتی مادرش را پیدا کند.
فضاسازی کتاب بسیار شیرینه به طوری که باعث میشه حس کنید خودتون تک تک مکانها رو دیدید و سالهاست که میشناسیدشون. شخصیت پردازیها میتونم بگم خیلی ظریف هست و گوشه و کنار شخصیت هر کاراکتر رو نشون میده و در نهایت نتیجه میگیرید که همه انسانها در عین درستکار بودن، گاهی کارهایی میکنند که نمیدونند اون کار چه آسیبی به اطرافیانشون وارد میکنه. پایان داستان همزمان با غمانگیز بودن زیباست و با اینکه قلبتون رو به درد میاره، لذتبخش هست و شما رو وادار به لبخند زدن میکنه. پیشنهاد میکنم حتما بخونید این کتاب رو.
خیلی زیباست. حیف که نویسنده اش دیگه کتابی ننوشت
چه ترجمه ای رو بخرم؟
نشر چشمه اگه پیدا بشه چون چاپ تمومه
بی نظیر و تحسین برانگیز