کتاب جزیره

Island: The Complete Stories
داستان های دهه 60 و 70 میلادی
کد کتاب : 12513
مترجم :
شابک : 978-622-6401-05-0‬‬
قطع : پالتویی
تعداد صفحه : 391
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 1989
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 4
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

دومین بهار
Island
(داستانهای دهه 80 و 90 میلادی)
کد کتاب : 16347
مترجم :
شابک : 978-6226401982
قطع : پالتویی
تعداد صفحه : 341
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 1989
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : ---

معرفی کتاب جزیره اثر الیستر مک لاود

کتاب جزیره، مجموعه ای از داستان های کوتاه نوشته ی الیستر مک لاود است که نخستین بار در سال 1989 منتشر شد. داستان های جذاب و خواندنی این مجوعه ثابت می کنند که مک لاود، استادی برجسته در این زمینه است. مردی ثروتمند و شیفته ی کتاب، تنها پسرش را از مأموریت های دریایی رها می کند. مردی وقتی اسب خانوادگیشان را می فروشد، ناخواسته پسرش را به ارتکاب خشونت وامی دارد. دختری پرشور و احساس که در جزیره ای تقریبا متروکه بزرگ می شود، به زنی اغواکننده مبدل می گردد که تنها عشق واقعی اش، در یک حادثه صدمه می بیند. مردی جوان و در حال مرگ، به موسیقی نواختن مادربزرگش گوش می دهد و هر دویشان، آماده ی مواجهه با مسائل اجتناب ناپذیر می شوند. داستان های کتاب جزیره، اهمیت سنت ها، زیبایی مناظر و ضرورت خاطرات را به ما یادآور می شوند.

کتاب جزیره


ویژگی های کتاب جزیره

الیستر مک لاود برنده جایزه ایمپک دوبلین

الیستر مک لاود
آلیستر مک لاود، زاده ی 20 جولای 1936 و درگذشته ی 20 آپریل 2014، رمان نویس، نویسنده ی داستان کوتاه و استاد دانشگاه کانادایی بود. او دکترای خود را در رشته ی نویسندگی گرفت و حدود سه دهه در حوزه ی ادبیات انگلیس فعالیت داشت. او بیست داستان کوتاه و یک رمان را به رشته ی تحریر درآورده است.
نکوداشت های کتاب جزیره
Graceful and elegiac, stunning, lyrical.
باشکوه و مرثیه وار، خیره کننده، شعرگونه.
Barnes & Noble

A masterful evocation of a people caught between past and present.
تصویری استادانه از افرادی گیر افتاده میان گذشته و حال.
Kirkus Reviews Kirkus Reviews

A very special collection.
مجموعه ای بسیار خاص.
Library Journal Library Journal

قسمت هایی از کتاب جزیره (لذت متن)
حتی هنوز هم مواقعی هست که ساعت چهار صبح با این ترس شدید بیدار می شوم که خواب مانده ام، مواقعی که خیال می کنم پدرم در اتاق پایین پله های فرو رفته در تاریکی منتظرم است یا مردهایی که به ساحل می روند به پنجره ام سنگ ریزه پرتاب می کنند و توی دست هایشان ها می کنند و بی صبرانه پاهایشان را گرومپ گرومپ روی زمین سفت یخ زده می کوبند. مواقعی هست که من، بیرون آمده و نیامده از تخت، کورمال کورمال دنبال جورابم و من من کنان دنبال کلمات می گردم و بعد متوجه می شوم که به طرز مسخره ای تنها هستم، که هیچ کس پای پله ها منتظرم نیست و هیچ قایقی بی تاب کنار اسکله در آب ها شناور نیست.

هیچ کس هیچ وقت نگفته که زندگی قرار است آسان باشد. فقط این که باید باید آن را زندگی کرد.

دو بار اندازه بگیر؛ یک بار ببر.