مکبث، مانند سایر نمایشنامه های شکسپیر، برای همه ی نسل ها حرف هایی برای گفتن دارد.
گزنده... مسحورکننده.
فوق العاده هیجان انگیز.
لیدی مکبث: پس آنچه که کرده بود وادار تو را / تا آرزویت به من بگویی آیا / یک جانور درنده خویی می بود؟ / آن گاه که جرات سخن بود تو را / مردی بودی دلیر، در پای عمل / مردانگی تو بیش باید گردد.
وقتی نه زمان به وفق بود و نه مکان / بر نیّت خود مداومت می کردی / اما اکنون که هر دو بر کام تو اند / در عزم تو رخنه ای پدید آمده است؟ / من شیر به طفل داده و آگاهم / از رقّت و لطف عشق مادر آنگه / کز شیره ی جان به طفل می نوشاند / اما به همان زمان که با لبخندی / چشمانش را به صورتم دوخته است / پستان خود از دهان بی دندانش / بیرون کشم و سرش بکوبم به زمین / اینگونه اگر که خورده باشم سوگند / مانند تو از برای این کار بزرگ.
نمایشنامه های انتخاب شده در این مطلب، بهترین ها برای ورود به این دنیا هستند
در این مطلب به تعدادی از برجسته ترین نویسندگان بریتانیایی می پردازیم که آثارشان، جایگاهی ماندگار را در هنر ادبیات برای آن ها به ارمغان آورده است.
در اوایل قرن بیستم و در اغلب کشورهای اروپایی، تمایزی میان نمایش های ساده و خیابانی با آثار جدی تر به وجود آمد.
شخصیت های شرور همیشه تحسین برانگیز نیستند اما وجودشان همیشه مترادف است با تجارب هیجان انگیز و به یاد ماندنی.
دو نیرو در دنیا وجود دارد؛ یکی شمشیر است و دیگری قلم. نیروی سومی نیز هست که از آن دو قدرتمندتر است: نیروی زنان.
جدا از استعداد عیان شکسپیر در نثر، چه خصوصیتی در آثار او وجود دارد که آن ها را در کلاس های درس، روی صحنه، در فیلم ها، و در قلب و ذهن مردم زنده نگه می دارد؟
محققین بیش از 1700 رمان را بررسی کرده اند و در نتیجه ی این تحقیق شش نوع داستان مشخص شده اند – ولی آیا آن ها داستان های دوست داشتنی ما را هم شامل می شوند؟
وقتی که آثار کلاسیک را مطالعه می کنید، در واقع در حال خواندن کتاب هایی هستید که نقشی اساسی در شکل گیری چگونگی نوشتن و خواندن ما در عصر حاضر داشته اند
سلام ترجمه فرنگیس شادمان خوبه ؟
آشوری بهترین ترجمه این کتابه
خواندن ترجمه نشر چشمه از مکبث یکی از لذت بخشترین تجربیات مطالعاتی من بوده ، من بشخصه این ترجمه رو بدلیل شاعرانگیِ متن در عین شیوایی کلمات، بطوری که هیچکدام نه تنها فدای دیگری نشده بلکه در بالاترین حد خودش قرار داره ستایش میکنم (دارای پاورقی و تفاسیر کاملی هم هست )
شاید کار مکبث و لیدی مکبث از نظر خواننده زاده هوسی شیطانی بوده باشه ولی خودتونو جای مکبث بزارید ، به نظرتون با شرایطی که داشتید کمتر از اون در برابر این وسوسه مقاومت میکردید یا بیشتر؟ این کتاب ذات سیاه انسانیتون رو به چالش میکشه نکته : ترجمه تهامی رو نخونید. هملت رو خوب ترجمه کرد ولی این یکی رو خراب کرد.
از کسی که کتاب میخونه توقع میره که املای درست کلمات رو بلد باشه. بذارید درسته نه بزارید و قبل ویرگول و کلا نشانهها نباید فاصله بدی، بعدش باید فاصله بدی.
چه ترجمه بد و سخت خوانی داره ابولحسن تهامی. اصن رغبت نمیکنم کتابو بخونم. نمیتونم جمله بندیاشو بفهمم. من کتابای زیادی از شکسپیر خوندم که اکثرشون موضوعات جذابی داشتن اما این کتاب به خاطر ترجمه بدش بدجوری تو ذوق میزنه.
ترجمه آقای آشوری فوق العادست. بسیار روان و دلنشین ترجمه شده.
" مرگ ناگزیرش، گر نه اکنون، روزی دگر سر میرسید؛ لیک بازْ گفتِ این خبر، در بَتَر روزی چنین، ناوعده بود. پس روز، و پسی روز، و پسی روز، میرود خُرد پویان یا گُرازان روزْ روز، تا به واپسْ لحظهی بِنْوِشته اندر دفترِ ایّام؛ و پیشیِ روزهامانْ یکایک شمعی به لُعبتْکانْ میدهند سرِ رهِ سوی مرگ تربت نشان. هَلا ای شمع کوته عمر، فِسُرده شو، فسرده شو! زندگی سایه ست و بس، سایهی پوینده ای، نقشبازِ بینوایی کوْ کند سرِ عمرِ کوتَهْ روی صحنه با خرامیدن، خروشیدن، وَزان پسْ دیگَرَش هرگز نمیآید خبرْ باز. زندگی قصّه ست و جز این نْی، قصه ای یکْراهه یاوه، راوی اش کالیو، سرْ به سرْ غوغا و خشم. ( پردهی پنجم، صحنهی پنجم، ترجمهی صالح حسینی).
ناچار بعد از این میمُرد و برای چنین خبری وقتی فرا میرسید. فردا و فردا و فردا با قدم کوچک از روزی به روز دیگر میخزد تا به آخرین حرف نوشته شده در دفتر ایام ، و همهی دیروزهای ما راه مرگ خاک آلوده را بر ابلهان روشن کرده اند. بمیر، بمیر ای شمع قصیر، زندگی چیزی نیست مگر سایه ای رونده و بازیگری بیچاره که یک ساعت از عمر خود را با تبختر ، جوشان و خروشان، بر روی صحنه میخرامد و از آن پس دیگر آوازی از او شنیده نمیشود ، قصه ای است که دیوانه ای آن را گفته است پر از هیاهو و خشم و غضب که هیچ معنی ندارد. (پرده پنجم،صحنه پنجم، ترجمه فرنگیس شادمان)
ترجمه آقای تهامی چه جور است؟
خوبه، ولی آشوری بهتره
افتضاحه. اصن نمیشه سر در اورد چی داره میگه. خیلی سخت خوانه. با ترجمه تهامی وقت خودتونو تلف نکنین.
بهترین فرصت برای خلاص کردن خود، هنگام نومیدی است. بلی در یک آن، در یک لحظه، اما اگر درنگ کنی، عقل ملعون به دستیاری غریزه و بقا، دست به کار میشوند و تو را به وسط زندگی پرتاب میکنند و باز فردا و فردا و فردا... لحظه ای به این موضوع توجه کنید در اوج گرفتگی قلب و روح انسان، خلاص شدن بسیار آسان مینماید، اما امان از آگاهی، تفکر، تعقل و تردید که رنگ پر مایه عزم و اراده ما را کمرنگ و محو میکند و به این شکل است که انسانها با کمال ناباوری میتوانند 150 سال زندگی کنند و باز هم فردا، فردا و فردا.
میشه بگید شما کدام ترجمه را مطالعه کردید ؟
حرص آدمیزاد، برای من مکبث جذابترین شخصیت تمام آثار شکسپیر هست و بی شک لیدی مکبث و خونی که هرگز از دستانش پاک نمیشند هولناکترین تصویر ادبیات نمایشیست. هولناکترین اثر شکسپیر.
ترجمه خانوم شادمان رو خوندم و بسیار دوست داشتم + این ترجمه حاوی متن اصلی انگلیسی اثر هم هست.
ترجمه داریوش آشوری واقعا شاهکار هست
از کجا تهیه کردید ممنون میشم بهم اطلاع بدید
خود مکبث که بسیار جذابه، من پیشنهاد میکنم با ترجمه جناب احمدی بخونید، هم روان و آهنگینه هم درست و توضیحات پاورقی ارزش اون رو دوچندان کرده، از خوندن اثر با ترجمه ایشون لذت بردم
از نشر چشمه خوندم، خوب نبود اصلا
میتونید کمی توضیح بدهید؟ ممنون میشوم. من مترجمش هستم میخواهم یاد بگیرم
به نظرم ترجمه عبدالرحیم احمدی خیلی خوبه و توضیحات خوبی در پاورقی نوشته که خیلی به فهم داستان کمک میکنه
نشر آگه هم دوزبانه است هم ترجمه خوبی داره
من ترجمه جناب آقای حسینی رو خوندم ومتاسفانه با اینکه در مقدمه تا تونستن از حاصل تلاش سایر عزیزان مترجم ایراد گرفتن اما حاصل کار ایشون اصلا شباهتی به ترجمه سایر اثار شکسپیر که تا اینجا خوندم نداشت و به نظرم لطف کلام شکسپیر این میون از بین رفته.من نمیدونم کدام سبک ترجمه به شکسپیر نزدیکتر هست اما شخصا تجربه خواندن این متن برام دل انگیز نبود
چقدر سخنرانی میکنی؟ فهمیدیم شما از ترجمه آقای احمدی خوشت اومده. ترجمه استاد آشوری بهتر است
از شما عذر میخوام. به اشتباه در اینجا پاسخ دادم
بله کاملا درسته من هیچ وقت اصلا درک نکردم چرا آقای حسینی به عنوان یک مترجم خوب شناخته شده در صورتی که من تا حالا هر ترجمه ای از ایشون خواندم اصلا خوب نبوده در خصوص کتاب مکبث هم دو ترجمه هست که از سایر ترجمهها بهتر هستند ترجمه آقای آشوری و ترجمه آقای احمدی نشر قطره . ترجمهی آقای آشوری از نظر ادبی بهتره و به زبان شکسپیر هم نزدیکتر است از نظر من ولی یک مقدار سخت خوان است ، ترجمه نشر قطره روانتر است .
واقعا باید از استاد داریوش آشوری تقدیر و تمجید کرد برگرداندن شعر به صورت شعر کاری به یادماندنی در عرصه هنر است ترجمه ای که اگر شکسپیر خود به زبان پارسی نمایشنانه تهیه میکرد بازهم به زیبایی قلم مترجم امانت دار و کاربلدمان زیبا نمیشد اگر میخواهید قدر زبان پارسی را بدانید حتما ترجمههای جناب آشوری را بخوانید
دوست عزیز فکر میکنم شما فقط ترجمه آقای آشوری را خوانده باشید که اگر ترجمههای دیگر را میخواندید و بین آنها قضاوت میکردید چنین چیزی نمیگفتید . من ترجمه عبد الرحیم احمدی از نشر قطره ، ترجمه فرنگیس شادمان (نمازی) از نشر علمی فرهنگی را هم خواندم و بین این سه ترجمه کار آقای عبد الرحیم احمدی بهتر از سایرین بود و ظرافت بیشتری داشت . و در مورد حالت شعر گونه متنی که جناب آشوری ترجمه کرده بودند باید بگم که کل متن مکبث در زبان اصلی شعر هست به جز سه قسمت کوتاه .
قسمت دوم نظرم: و طبیعتا مترجمین عزیز سعی کردند برای یک برگردان کامل این حالت شعری را در ترجمه خود حفظ کنند که بعضی بهتر از عهده آن برآمدند و این حالت شعر گونه مختص ترجمه آقای آشوری نیست . برای آثاری مثل آثار شکسپیر نباید تنها به یک ترجمه اکتفا کرد بلکه باید خودت ترجمههای مختلف را بخوانی و مقایسه کنی .
چقدر سخنرانی میکنی؟ فهمیدیم شما از ترجمه آقای احمدی خوشت اومده. ترجمه استاد آشوری بهتر است