آمرزش زمینی داستان بلندی است درباره ی آدم هایی که به هم برخورده اند تا از مرگ، زندگی بسازند: نویسنده نه روزهای زندانش که روزهای آزادی را می شمارد، مرد زن را به کشتن وامی دارد، زن کودکش را فدای خود می کند، مرد به مادر و دختری دل می بندد؛ آدم هایی که شاید دل بسته اند به آمرزش در آسمان، در زمین...
«آمرزش زمینی» رمانی ست با فرم روایتی جذاب و متنوع که الحانی گونه گون را به قصه هایی متفاوت ترکیب می کند. قصه ی نویسنده ای ست که به زندان افتاده و در جست وجوی درک جهان اطراف است و دوست دارد قصه ی آدم ها را بفهمد. نویسنده ای که دلیل موجهی برای گیرافتادن خودش در میان نیست و این بیش از هرچیزی یادآور اتفاقی ست که برای خود یادعلی افتاد و فشاری که بر ذهن او به جای گذاشت. با این همه «آمرزش زمینی» در بند خاطره نمی ماند و خیلی زود خلاقیت داستان نویسی نویسنده اش را به رخ می کشد و پا به جهانی دیگر می گذارد و خواننده را غافل گیر می کند با کشمکش های ایجادشده و جذابیت پیگیری روایت اش. «آمرزش زمینی» ادامه ی منطقی مسیر نوشتن یعقوب یادعلی است و داستانی امیدوارکننده است از نویسنده ای قصه گو که زنده گی روزمره برای اش ملاتی ست برای ساختن روایت.
نکند دارم با پنهان کردن تاریخ سر خودم کلاه می گذارم... همه در حال پاک کردن مسائل و قلب و وقایع ایم؛ از ریز تا درشت. کسی به فکر آمرزش نیست؛ آمرزش در زمین، آمرزش در آسمان ها . زمین و آسمان مان آلوده است
عجب شاهکاری بود و چه قلمی روایت نویسنده ای در بند که حوادث زندگی هم بندی هایش او را تغییر میدهد