کتاب «خارپشت و روباه» با زیرعنوان «درباب نگاه تولستوی به تاریخ» مقالهای از فیلسوف، آیزایا برلین، است که برای اولین بار در سال 1953 به صورت کتاب منتشر شد. این مقاله یکی از محبوبترین مقالات برلین در بین عموم مردم است، اگرچه او آن را نوعی بازی فکری میدانست تا یک تفکر واقعا نظری.
عنوان مقاله برگرفته از قطعهای است که به شاعر یونان باستان آرخیلخوس نسبت داده شده است: «روباه چیزهای زیادی میداند، اما خارپشت یک چیز بزرگ میداند». برلین از این استعاره برای تقسیم نویسندگان و متفکران به دو دسته استفاده میکند: خارپشتها که جهان را از دریچهی یک ایدهی تعریفکننده مینگرند، و روباهها که از تجربیات بسیار متنوعتری بهره میبرند و جهان را نمیتوان در یک ایدهی واحد برایشان خلاصه کرد. برلین این دوگانگی را برای تحلیل نظریهی تاریخ ارائهشده توسط لئو تولستوی در رمان «جنگ و صلح» به کار میگیرد. به عقیدهی او، در حالی که استعدادهای تولستوی استعدادهای یک روباه هستند، باورهای او بیشتر با باورهای خارپشت هماهنگاند. برلین استدلال میکند که این تضاد بین تواناییهای هنری گستردهی تولستوی و اعتقادات فلسفی او باعث درد شدید نویسنده در پایان زندگیاش شد.
این مقاله تأثیر قابلتوجهی، فراتر از بحثهای فلسفی داشته است. برای مثال، در تجارت، جیمز سی کالینز در کتاب خود به نام «از خوب به عالی» به این داستان اشاره میکند و نشان میدهد که ذهنیت خارپشت را ترجیح میدهد. فیلیپ ای. تتلاک، استاد روانشناسی سیاسی، نیز در بررسی دقت کارشناسان و پیشبینیکنندگان در زمینههای مختلف، به شدت از این تمایزگذاری برلین بین دو نوع تفکر استفاده کرده است.
به طور کلی، کتاب «خارپشت و روباه» آیزایا برلین اثری مهم در حوزهی فلسفه و تاریخ به حساب میآید. جذابیت ماندگار این کتاب در سادگی و عمق بینش، جوهر تنوع فکری انسان را به تصویر میکشد. این مقاله خوانندگان را تشویق میکند تا در نظر بگیرند که در طیف بین خارپشت و روباه کجا قرار میگیرند و ارزش هر دو دیدگاه را در جستجوی دانش درک کنند.
کتاب خارپشت و روباه