1. خانه
  2. /
  3. کتاب خارپشت و روباه

کتاب خارپشت و روباه

4.75 از 2 رأی

کتاب خارپشت و روباه

در باب نگاه تولستوی به تاریخ
The Hedgehog and the Fox
٪10
224000
201600
معرفی کتاب خارپشت و روباه
کتاب «خارپشت و روباه» با زیرعنوان «درباب نگاه تولستوی به تاریخ» مقاله‌ای از فیلسوف، آیزایا برلین، است که برای اولین بار در سال 1953 به صورت کتاب منتشر شد. این مقاله یکی از محبوب‌ترین مقالات برلین در بین عموم مردم است، اگرچه او آن را نوعی بازی فکری می‌دانست تا یک تفکر واقعا نظری.
عنوان مقاله برگرفته از قطعه‌ای است که به شاعر یونان باستان آرخیلخوس نسبت داده شده است: «روباه چیزهای زیادی می‌داند، اما خارپشت یک چیز بزرگ می‌داند». برلین از این استعاره برای تقسیم نویسندگان و متفکران به دو دسته استفاده می‌کند: خارپشت‌ها که جهان را از دریچه‌ی یک ایده‌ی تعریف‌کننده می‌نگرند، و روباه‌ها که از تجربیات بسیار متنوع‌تری بهره می‌برند و جهان را نمی‌توان در یک ایده‌ی واحد برایشان خلاصه کرد. برلین این دوگانگی را برای تحلیل نظریه‌ی تاریخ ارائه‌شده توسط لئو تولستوی در رمان «جنگ و صلح» به کار می‌گیرد. به عقیده‌ی او، در حالی که استعدادهای تولستوی استعدادهای یک روباه هستند، باورهای او بیشتر با باورهای خارپشت هماهنگ‌اند. برلین استدلال می‌کند که این تضاد بین توانایی‌های هنری گسترده‌ی تولستوی و اعتقادات فلسفی او باعث درد شدید نویسنده در پایان زندگی‌اش شد.
این مقاله تأثیر قابل‌توجهی، فراتر از بحث‌های فلسفی داشته است. برای مثال، در تجارت، جیمز سی کالینز در کتاب خود به نام «از خوب به عالی» به این داستان اشاره می‌کند و نشان می‌دهد که ذهنیت خارپشت را ترجیح می‌دهد. فیلیپ ای. تتلاک، استاد روانشناسی سیاسی، نیز در بررسی دقت کارشناسان و پیش‌بینی‌کنندگان در زمینه‌های مختلف، به شدت از این تمایزگذاری برلین بین دو نوع تفکر استفاده کرده است.
به طور کلی، کتاب «خارپشت و روباه» آیزایا برلین اثری مهم در حوزه‌ی فلسفه و تاریخ به حساب می‌آید. جذابیت ماندگار این کتاب در سادگی و عمق بینش، جوهر تنوع فکری انسان را به تصویر می‌کشد. این مقاله خوانندگان را تشویق می‌کند تا در نظر بگیرند که در طیف بین خارپشت و روباه کجا قرار می‌گیرند و ارزش هر دو دیدگاه را در جستجوی دانش درک کنند.
درباره آیزایا برلین
درباره آیزایا برلین
آیزایا برلین (۶ ژوئن ۱۹۰۹ – ۵ نوامبر ۱۹۹۷) فیلسوف سیاسی، اندیشه‌نگار و نظریه‌پرداز سیاسی و استاد دانشگاه و جستارنویسی بریتانیایی بود. آوازه‌اش در بیشتر عمر مرهون دفاع از لیبرالیسم، گفتگوهای مهم و درخشان، حمله به تحجر، تعصب و تندروی سیاسی و نوشته‌های قابل فهم در زمینهٔ تاریخ اندیشه‌هاست. وی در خانواده‌ای متمول و یهودی در ریگا پایتخت لتونی، (در آن زمان لتونی جزء روسیه بود) به‌دنیا آمد. پدرش مندل برلین، تاجر ثروت‌مند چوب بود. خانوادهٔ برلین در ۱۹۱۵ به شهر آندره‌اپل در روسیه و در ۱۹۱۷ به پتروگراد (لنینگراد بعدی و سن‌پترزبورگ کنونی) نقل مکان کردند و در جریان هر دو انقلاب روسیه در ۱۹۱۷ در آن‌جا حضور داشتند. با وجود آزارهای بلشویک‌ها، در ۱۹۲۰ اجازه یافتند به ریگا برگردند. وی در سال ۱۹۲۱ به همراه خانواده‌اش به انگلستان مهاجرت کرد و در حومهٔ لندن مستقر شدند. او به دبیرستان سنت پل و سپس به کالج کورپوس‌کریستی در دانشگاه آکسفورد رفت و در آن‌جا تاریخ و زبان‌های باستانی و سیاست و فلسفه و اقتصاد خواند. در ۱۹۳۲ در نیوکالج به سمت مدرس و به فاصلهٔ کوتاهی به عضویت هیئت علمی کالج اُل‌سولز در آکسفورد منصوب شد که در محیط دانشگاهی بریتانیا افتخاری استثنایی بود. در جنگ جهانی دوم او مسئولیت‌هایی در سفارت بریتانیا در واشینگتن و نیویورک به عهده داشت و سپس سفری به اتحاد جماهیر شوروی کرد و در آن‌جا با شماری از روشنفکران روسی که از تصفیه‌ها جان سالم به در برده بودند، به خصوص دو شاعر یعنی آنا آخماتوا و بوریس پاسترناک آشنا شد. این آشنایی‌ها باعث شد مخالفت او با کمونیسم محکم‌تر و سرسختانه شود. پس از جنگ به آکسفورد برگشت. گرچه تا اوایل ۱۹۵۰ به تدریس و نگارش در فلسفه پرداخت اما توجهش به تاریخ سیر اندیشه‌ها به ویژه تاریخ روشنفکری روسیه، تاریخ نظریه‌های مارکسیستی و سوسیالیستی و نهضت روشنگری جلب شده بود.
آیزایا برلین با این‌که مانند اکثر فیلسوفان سیاسی قرن بیستم مهاجر بود، اما در مقایسه با افرادی چون هانا آرنت، هربرت مارکوزه، فریدریش فون هایک و کارل پوپر، در سنین پایین‌تری (چهار سالگی) به کشوری که وطن بعدی‌اش شد، وارد شد. با این‌که او پناهنده‌ای گریخته از بلشویسم بود و نه نازیسم، اما افراد خانوادهٔ او طی جنگ جهانی دوم در لتونی به دست نازی‌ها کشته شدند؛ بنابراین، تجربهٔ او از ضربه‌های هولناک سیاسی و نظام‌های توتالیتر، دست اول و شخصی بود که بعدها تأثیر شگرفی بر نوع تفکر و نگاه سیاسی او داشت. علت دیگر، تعلیم و تربیت بریتانیایی او بود. وی به‌جز دو سال اقامت در واشینگتن دی‌سی و چهار سال در مسکو بقیهٔ عمر خود را در آکسفورد گذراند. او سپس به استادی کرسی چیچلی در نظریات اجتماعی و سیاسی (۱۹۵۷ – ۱۹۶۷) انتخاب شد و ملکه او را به لقب سر مفتخر ساخت. در ۱۹۶۷ رئیس کالج وولفسون شد و بالاترین نشان کشوری بریتانیا نصیب او شد. او سرانجام در ۵ نوامبر ۱۹۹۷ چشم از جهان فروبست و در قطعهٔ یهودیان قبرستان والورکوت آکسفورد به خاک سپرده شد.
اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب خارپشت و روباه" ثبت می‌کند