ملیسا ده کوستا نویسندۀ رمان «ستارهساز»، یکی از نویسندگان پرفروش فرانسه است و رمانهای متعددی دارد که برخی از آنها از جمله «فرداها» به فارسی ترجمه شدهاند. او زبانی ساده و روان دارد و سعی میکند رمانهایی خواندنی بنویسد تا طیف گستردهای از مخاطبان را جذب کند. به نظر میرسد او تاکنون در این امر موفق بوده است. این نویسنده بهدنبال حرفهای پیچیده و پیچیدهگویی هم نیست و این موضوع در مضمون رمان «ستارهساز» نیز نمود دارد. او در کتاب میگوید: «خوشبختی جای دوری نیست؛ ما همیشه در جاهای دور به دنبال خوشبختی میگردیم. خوشبختی ممکن است خیلی نزدیک و در دستان ما باشد، اما به وجود آن پی نبریم. اینکه سه نفر روی یک نیمکت کنار هم بنشینند میتواند اوج خوشبختی باشد. این سخن قابلتأمل است، اگر بدانیم که ممکن است خیلی زود با فقدان یکی از این سه نفر روبهرو شویم و این امکان برای همیشه از دست برود».
در «ستارهساز» مادری تلاش میکند مفاهیمی از این دست را در ذهن پسر پنجسالهاش، آرتور، جا بدهد. یک روز مادر به آرتور از سفری میگوید که در پیش دارد؛ از یک مأموریت. مادر میگوید عازم مأموریتی مخفی است و کسی نباید از این ماموریت باخبر شود. مأموریت او سفر به اورانوس است؛ سفری جادویی و بینظیر. تخیل سرشار مادر باعث میشود تا پیش رفتن به اورانوس، آرتور را با اورانوس آشنا کند. او از جادوی اورانوس و زیباییهای شگفتانگیز آن برای آتور تعریف میکند. مادر دردها و اتفاقات تلخ را با تخیلی شگفتانگیز به داستان تبدیل میکند تا آنها را التیام ببخشد. او کودک درون مخاطب را نشانه میگیرد و با قدرت قصه به او کمک میکند تا به استقبال زخمها و دردها برود.
نویسنده متأثر از داستان شاهزاده کوچولو سعی کرده است جهانی شاعرانه خلق کند و خواننده را به آن فرابخواند. ملیسا ده کوستا، نویسندۀ کتاب، احساسات و عواطف را با ظرافت به کار میگیرد، به قلب خواننده نفوذ میکند و او را تحت تأثیر قرار میدهد.
این رمان کوتاه از آن دسته رمانهای سادهای است که میتواند توجه خوانندگان زیادی را به خود جلب کند.
کتاب ستاره ساز