بقیه روز را روی کاناپه اش به سر برد. عصر از خواب بیدار شد، پشت میز کارش نشست و کوشید پرونده را بخواند. حروف الفبا جلوی چشما ش تار می شد. می می دانست چگونه یک زندگی تباه می شود. این وکالت آخرین فرصت او بود. با خود فکر می کرد، البته من اتفاقی وکیل تسخیری شدم، اما این یک پرونده ی درست و حسابی است و من می توانم برنده باشم.» «با لگد به صندلی می زند. مرد دهان ش را باز می کند و زن دندان های زرد و چشم های آبی ش را می بیند، آنچه پیشترها دوست شان می داشت. مرد لیز می خورد، یک بر می شود و می افتد. از طبقه ی چهارم. روی زمین بتونی می افتد. فشار، دریچه ی راست قلب ش را از هم می درد، یکی از دنده ها در شریان اصلی بدن فرو می رودف از خونریزی می میرد. زن از راه پله آهسته به سوی پایین می رود. در پیاده رو کنار مرد می ایستد و منتظر می ماند تا بمیرد.
در این مطلب، نکاتی ارزشمند را درباره ی چگونگی نوشتن داستان های کوتاه خوب با هم می خوانیم
داستان های جنایی، یکی از قواعد اساسی قصه گویی را به آشکارترین شکل نشان می دهند: «علت و معلول»
ضرباهنگ سریع، طرح داستانیِ یک وجهی، و وجود ایجاز از ویژگی های «داستان های کوتاه» هستند