کتاب ۱۴

14
کد کتاب : 1571
مترجم :
شابک : 978-600-376-097-4
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 104
سال انتشار شمسی : 1397
سال انتشار میلادی : 2012
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : ---

14
  • 50,000 تومان
  • تمام شد ، اما میاریمش 😏
  • انتشارات: نیماژ نیماژ
    نویسنده:
کد کتاب : 14854
مترجم :
شابک : 978-6003674240
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 104
سال انتشار شمسی : 1397
سال انتشار میلادی : 2012
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 3
زودترین زمان ارسال : ---

معرفی کتاب ۱۴ اثر ژان اشنوز

کتاب چهارده، رمانی نوشته ی ژان اشنوز است که نخستین بار در سال 2012 به چاپ رسید. اشنوز که به عقیده ی بسیاری از منتقدین، برجسته ترین و چیره دست ترین رمان نویس زنده ی فرانسوی است، در این کتاب به یاد ماندنی به دنیای مرگبار جهنگ جهانی اول در سال 1914 می پردازد. در داستان چهارده، پنج مردی فرانسوی به جنگ می روند که دو تا از آن ها، از زن جوانی خداحافظی می کنند که سخت در انتظار بازگشتشان است. اما شخصیت اصلی این رمان درخشان، خود جنگ است. اشنوز که داستان هایش با آثار طیف وسیع و متنوعی از نویسندگان (از جوزف کنراد گرفته تا لارنس استرن) مقایسه شده، مخاطبین را از یک روز دلنشین تابستانی به دل جهنم جنگ جهانی اول می برد و تصویری فراموش نشدنی را از این برهه ی تاریک خلق می کند.

کتاب ۱۴


ویژگی های کتاب ۱۴

از کتاب های پرفروش در فرانسه

ژان اشنوز، برنده جایزه گنکور

ژان اشنوز
جان اشنوز، زاده ی 26 دسامبر 1947، نویسنده ای فرانسوی است.اشنوز در مناطق مختلفی همچون لیون، مارسی و پاریس تحصیل کرده و از سال 1970 تا کنون، در پاریس اقامت داشته است. او اولین اثر خود را در سال 1979 به چاپ رساند و سال بعد، برنده ی جایزه ی Fénéon شد. اشنوز تا اکنون دوازده رمان به انتشار رسانده و حدود ده جایزه ی ادبی (همچون مدیسی و گنکور) را از آن خود کرده است.
نکوداشت های کتاب ۱۴
A beguiling work.
اثری مسحورکننده.
The Irish Times

Dazzling, meticulous, and somber.
خیره کننده، موشکافانه و تاریک.
Télérama

Compelling and fresh.
هیجان انگیز و تازه.
The New York Times Book Review

قسمت هایی از کتاب ۱۴ (لذت متن)
آری، تیرباران شدن به دست خودی ها به جای دچار شدن به خفگی، زغال شدن و تجزیه شدن بر اثر گازهای شیمیایی دشمن، شعله افکن ها یا گلوله های توپ آن ها: حق انتخاب برایت محفوظ بود. اما راه دیگری هم وجود داشت و آن عبارت بود از تیرباران کردن خود: شست پا را روی ماشه می گذاشتی و دهانه ی توپ را به طرف دهانت نشانه می رفتی. این هم روشی بود در میان روش های بی شمار موجود.

با در نظر گرفتن موقعیت روز جهان، این ناقوس خطر به طور قطع نمی توانست مفهومی جز فراخوان عمومی داشته باشد. آنتیم نیز همچون دیگران، بی آنکه قادر به باور آن باشد، منتظر چنین روزی بود اما در تصورش هم نمی گنجید که این حادثه در یک روز یکشنبه عارض شود.

سپس، همان گونه که باد به یک باره وزیدن گرفته بود، در چشم بر هم زدنی نیز متوقف گشت و صدای غرش بادی که در فضا طنین انداز شده بود، ناگهان جای خود را به صدای آشوب و همهمه ای داد که حتی از آن مسافت نیز به گوش می رسید.