دوشیزه اس. دبلیو، 15 ساله، پروتستان بود. پدربزرگ پدری اش نیز بسیار تیزهوش و یک شخصیت روحانی بود که بارها در حالت بیداری توهّماتی را از سر گذرانده بود (این توهمات عمدتا تصوّرات وی بودند که اغلب، صحنه های کاملا مهیّج همراه با مکالمات، و غیره شامل می شدند). یکی از برادرهای پدربزرگش عقب مانده و کند ذهن بود، و نیز یک شخصیت عجیب و غریب و غیرعادی نیز تصوّراتی را مجسم می کرد. یکی از خواهران پدربزرگش هم شخصیتی عجیب و غریب و غیرعادی داشت. مادربزرگ پدری اش پس از یک بیماری توأم با تب - تب حصبه؟ - در سن 20 سالگی به یک حالت نشئه مانند و از خودبی خودی مبتلا شده بود که این حالت تا سه روز ادامه داشت. او از آن حالت بیدار نشد تا اینکه فرق سرش با یک اطوی بسیار داغ سوزانده شد. بعدها هنگامی که او دچار هیجان عاطفی می شد گرفتار تشنج های ضعیفی می شد؛ این حالت ها تقریبا همیشه با خوابگردی خفیفی همراه بودند که در طی آن، او پیشگویی هایش را بیان می کرد. پدر دوشیزه اس. دبلیو. نیز عجیب و غریب بود. شخصیتی اصیل با اندیشه های عجیب و غریب. دو تا از برادرهای پدرش هم همین طور بودند. هر سه برادر توهّماتی در حالت بیداری داشتند (قدرت پیش گویی، اخطارهای قبلی، و غیره). برادر سوم هم غیرعادی و عجیب و غریب بود، فردی بااستعداد بود، اما استعداد او یک جانبه بود. مادر دوشیزه اس. دبلیو. دچار حقارت روانی مادرزادی بود که اغلب در مرز جنون قرار می گرفت. یک خواهرش دچار هیستری و رویابین بود و خواهر دیگرش مبتلا به «حملات قلبی عصبی» مداوم.
کمتر کسی را می توان یافت که مانند «کارل گوستاو یونگ» بر رواشناسی مدرن تأثیرگذار بوده باشد.
«روانشناسی» برای بسیاری از نویسندگان، موهبتی بزرگ است و بینشی ارزشمند را درباره ی چگونگی کارکرد ذهن انسان به آن ها می بخشد.
حقایقی وجود دارند که در آینده به حقیقت می پیوندند. حقایقی نیز در گذشته حقیقت داشته اند و حقایقی دیگر نیز هست که در هیچ دوره ای حقیقت نداشته و نخواهند داشت.