سومین کتاب هم «هنر خوشبختی» است که ۵۰ قاعده درباره زندگی و اصولی را شامل می شود که به روش فرانسوی ها تدوین شده اند. شوپنهاور بیش از همه در دوران زندگی در برلین، پس از تلاش ناکام در رقابت با هگل برای استادی و ارائه درس گفتارهایش، تا زمان فرار ناگزیرش از بیماری وبا، تمایل زیادی به نگارش و تدوین رساله های کوچک و کم حجم داشت که در آن ها بر کاربرد عملی اندیشه هایش و همچنین بدبختی خود تمرکز داشت. مشهورترین اثرش در این دوره، رساله «دیالکتیک جدلی» یا همان کتاب «هنر همیشه برحق بودن» است که پژوهشگران آن را از خلال نوشته های بازمنده در مرده ریگ او استخراج کردند که بعدها ویرایش و چاپ شد.
وجه تمایز مهم رساله «هنر خوشبختی» با «هنر بر حق جلوه دادن خود» این است که دست نوشته های آن رساله کوچک، بعدها با مختصر تغییر و تصحیحی چاپ شد ولی «هنر خوشبخت بودن» در مراحل تدوین اولیه بوده و به خاطر پراکندگی مطالب آن در بخش های مختلف و قطعه قطعه بودنش به حال خود رها شده بود. شوپنهاور ۵۰ قاعده این کتاب را در زمان های مختلف نوشت که به زحمت از لابه لای کتاب ها و نوشته هایش قابل بازیابی هستند.
عناوین اصلی این کتاب به ترتیب عبارت اند از: شوپنهاور و فلسفه خوشبختی، هنر خوشبختی یا حکمت زندگی، پنجاه قاعده زندگی توام با خوشبختی، فلسفه خوشبختی، برخی آثار شوپنهاور که به فارسی ترجمه شده اند.
کتاب هنر خوشبختی