کتاب در نبردی مشکوک

In Dubious Battle
کد کتاب : 20916
مترجم :
شابک : 978-2000717799
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 408
سال انتشار شمسی : 1399
سال انتشار میلادی : 1936
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : 5 اردیبهشت

برنده جایزه کتاب کالیفرنیا سال 1936

معرفی کتاب در نبردی مشکوک اثر جان اشتاین بک

"نبردی مشکوک" رمانی از جان اشتاین بک است که در سال 1936 نوشته شده است. شخصیت اصلی داستان یک فعال سیاسی است که تلاش می کند کارگران بدرفتار را به منظور بدست آوردن دستمزد مناسب و شرایط کار سازماندهی کند.

استین بک پیش از انتشار در نامه ای نوشت:

این اولین باری است که احساس می کنم می توانم برای نوشتن وقت بگذارم و همچنین به غیر از کتاب دست نویس خود ، هر چیزی برای گفتن دارم. شما به یاد می آورید که من یک ایده داشتم که می خواهم زندگینامه یک کمونیست را بنویسم ... مشکل اینجا بود. من قصد داشتم گزارش روزنامه نگاری درباره اعتصاب را بنویسم. اما همانطور که من آن را به عنوان داستان تصور می کردم ، این چیز بزرگتر و بزرگتر می شد. نمی تواند چنین باشد. مدتی است که با این چیز زندگی می کنم. نمی دانم چقدر از پس من برآمده است ، اما از اعتصاب کوچک در دره ای باغبانی به عنوان سمبل جنگ ابدی و تلخ انسان با خودش استفاده کرده ام.

داستان این کتاب از این قرار است که در جنگ مشکوک با اعتصاب کارگران میوه در دره کالیفرنیا و تلاش اتحادیه های کارگری برای سازماندهی ، هدایت و تأمین نیازهای اعتصاب کنندگان معامله می شود.

جیم نولان با هری نیلسون آشنا می شود که روند درخواست جیم را برای تبدیل شدن به جدیدترین عضو حزب آغاز می کند. مک "داک" مک لئود ، سازمان دهنده حزب ، به جیم می گوید آنها در تلاشند تا دو هزار جمع کننده میوه را علیه انجمن پرورش دهندگان برانگیزانند و اعتصاب را تشویق کنند ....

کتاب در نبردی مشکوک

جان اشتاین بک
جان ارنست استاینبک جونیور، زاده ی ۲۷ فوریه ۱۹۰۲ - درگذشته ی ۲۰ دسامبر ۱۹۶۸) که در منابع فارسی بیشتر با نام جان اشتاین بک شناخته می شود، یکی از شناخته شده ترین و پرخواننده ترین نویسندگان قرن بیستم آمریکاست. پدر جان، خزانه دار و مادرش آموزگار بود. پس از تحصیل علوم در دانشگاه استانفورد، در سال ۱۹۲۵ بی آنکه دانشنامه ای دریافت کرده باشد، دانشگاه را رها کرد و به نیویورک رفت. در این شهر خبرنگاری کرد و پس از دو سال به کالیفرنیا برگشت. مدتی به عنوان کارگر ساده، متصدی داروخانه، میوه چین و... به کار پرد...
قسمت هایی از کتاب در نبردی مشکوک (لذت متن)
راه افتاد و به بخشی که مرکز عمده فروشی ها بود وارد شد. همه جا آرام بود. کوچه های تنگ و باریک همه خلوت و در انبارهای کالا با شبکه ای از میله های چوبی رانی بسته بود. سرانجام به یک خیابان قدیمی رسید که از هر دو طرف در این جاده های آجری سه طبقه محصور بود. رباخوارانی که با وثیقه پول قرض می باشد و چلنگرها طبقات همکف آن خانه ها را اشغال کرده بودند. در دو طبقه ی دیگر آنها دکترهای دندانساز و وکلای دادگستری و مشاوران حقوقی که نتوانسته دنا در محلات اعیان نشین جا بگیرند، مطب و دفتر داشتند. جیم دنبال نماهای گشت و آن را پیدا کرد و سپس در دالان تاریکی فرو رفت.

از پلکان باریکی که به کناره اش یک طارمی مسی گرفته بودند بالا رفت. در سرسرای طته اول یک چراغ کم سوی شب روشن بود. از اتاق های داخلی فقط یک در شیشه ای روشن بود. جیم به طرف آن در پیش رفت. کلمه ی شانزده» را که با حرز رنگی روی شیشه ی مات نوشته شده بود خواند و در زد. صدای خشکی از درون گفت: - بیا توا | جیم لنگهی در را به جلو فشار داد و داخل اتاق می شد که در آن یک میز تحریر و یک کلاسور فلزی و یک تختخواب غ ور صندلی بود روی میز تحریر یک منقل برقی گذاشته بودند و روی منقل یک قهوه جوش فلزی بود که از آن بخار برمی خاست. مردی که پشت میز تحریر نشسته بود با وقار خاصی به جیم نگاه می کرد.