به احتمال زیاد این مقالات به عنوان یکی از آثار مهم ادبی [کافکا] در نظر گرفته می شوند. زندگی و شخصیت او کاملا متناسب با فرم خاطرات بود و در این صفحات آنچه را که او به طور عادی از جهان پنهان کرده بود نشان می دهد.
امشب دو باره درونم از توانایی های سرکوفته ی اضطراب آوری مالامال شده . گاه نیز از عقاید دینی اش و جامعه یهودی کشورش حرف می زند«بر طبق قبالا (آئین عرفان یهودیان)، در روز جمعه اشخاص متدین روحی تازه، لطیف ترو کاملا الهی می یابند که تا غروب روز شنبه با آنان باقی می ماند» و گاه نوشتن را هنری می یابد برای تخلیه درونی « حالا و از امروز بعد از ظهر تا به حال، بی قرار نگارش تمامی نگرانی ها و بیرون ریختن آن ها از درونم هستم، نگارش آن در عمق کاغذ درست و همان طور که از اعماقم برمی خیزند، با یادداشت کردنشان به شیوه ای که می توانستم آنچه را نوشته ام کاملا به درونم بکشم
به نظر بسیار وحشتناک می آید که مجرد باشی ، پیر مردی بشوی که تلاش در حفظ شأن خویش دارد، حال آنکه دعوتی را به التماس می طلبد و هرگاه که بخواهد شبی را در جمع یاران به سر آورد ، ناچار شوی غذایت را خودت به خانه ببری نتوانی با احساس اطمینان آسایش خاطر در انتظار کسی باشی ...
12 ژانویه. در طی این روزها زیاد درباره خودم چیز ننوشته ام، یک مقدار به علت تنبلی( حالا در طول روز چقدر زیاد و چقدر خوب می خوابم ، هنگام خواب حجمم سنگین تر است) ولی هم چنین یک مقدار به علت واهمه از برملا کردن خود آگاهی خویش است. این واهمه قابل توجیه است، چون شخص باید اجازه بدهد که خودآگاهی به طور قطعی در نوشتن بروز کند فقط هنگامی که کار نوشتن به کامل ترین وجه، با تمام عواقب جنبی اش، و ضمنا با صداقت کامل صورت می گیرد. چون اگر این اتفاق نیفتد- و به هر صورت من توان آن را ندارم- آنگاه آن چه که نوشته شده است، بر حسب هدفش و مطابق با نیروی مافوق نظام موجود، به طوری جانشین آن چه که فقط به طور مبهم احساس شده خواهد شد که احساس واقعی از میان خواهد رفت و در عوض بی ارزش بودن آن چه که به روی کاغذ آمده خیلی دیر آشکار خواهد شد. 19 ژانویه. هر روز، چون به نظر می رسد که کاملا از بین رفته ام- در طول سال گذشته هر بار بیش از پنج دقیقه بیدار نمی شدم- یا باید خودم را از دست این دنیا خلاص کنم یا این که، بدون اینکه بتوانم کوچک ترین روزنه امیدی در آن ببینم، مانند کودکی همه چیز را دوباره از نو آغاز کنم. ظاهرا ، انجام این کار برای من از گذشته ساده تر خواهد بود. چون در آن روزها بدون داشتن کوچک ترین سوءظنی در مورد توصیفی که در آن هر واژه به زندگی ام می پیوست، از ته دل برمی آمد و مرا از خود بی خود می کرد، مدام تلاش می کردم. با چه بدبختی( البته، نمی شود آن را با وضع فعلی مقایسه کرد) شروعش کردم! از آن چه که نوشته بودم چقدر در تمام روز احساس دلسردی می کردم! خطر چقدر بزرگ بود و چقدر به طور مداوم تهدید می کرد، طوری که به هیچ وجه آن دلسردی را احساس نکردم ، و در حقیقت به طور کلی از بدبختی ام زیاد کم نکرد.
«کافکا» نویسندهی تناقض ها است: تصویرگر جهانی پرتلاطم، گیجکننده، چندپاره و بزرگ که از پارادوکس های ریز و درشت شکل گرفته است.
پژوهشگران در سال های اخیر، به ارتباطاتی میان شباهت های اعصاب شناختیِ بیماری های روانی، و خلاقیت در ذهن اشاره کرده اند.
مطالعه ی فلسفه به منظور درک چگونگی تکامل ذهن و اندیشه ی بشر در طول زمان، اهمیت بسیاری دارد
داستان های «فرانتس کافکا»، معنی هایی را در خود جای داده اند که تنها پس از مطالعه ی چندباره ی آثار او برای مخاطبین آشکار می شوند.
خواندن زندگینامه افراد موفق و حتی افراد غیر موفق برای همه ما لازم است. اما واقعا چه فایده مهمی برای ما دارد؟
در دست گرفتن جایزه نوبل ادبیات برای همه نویسندگان یک آرزو و رویا است. اما این رویا برای همه محقق نشد.
مخاطبین امروزی می توانند قدردان براد باشند که آثار کافکا را نگه داشت ولی واقعیت امر این است که کتاب محاکمه به خاطر «یک خیانت در امانت» در دسترس ما است
مطالعه ی آثار عجیب و کابوس وار کافکا به ما یادآوری می کند که پشت نقاب زندگی روزمره ی هر فرد، یک زندگی عاطفیِ منحصر به فرد و پر فراز و نشیب وجود دارد.
بعنوان مترجم باید بگم همین یکی دو پاراگراف ترجمه پر از اشکال بود. ای کاش به کسیکه مدرک ترجمه آکادمیک نداره اجازه ترجمه ندهند😕
ببخشید شما کارگاه اعتماد بنفس برگزار نمیکنید؟
این با این اعتماد به نفس باید
انتشارات نگاه با ترجمه دکتر بهرام مقدادی ،ایشون استاد ادبیات انگلیسی دانشگاه تهران بودند!
کتاب یادداشتها شامل یادداشتهای روزانهی کافکا از سال 1910 تا 1923 است. این یادداشتها مشاهدات او از زندگی روزمره، خوابها، افکار فلسفی و ایدههای داستانیاش را دربرمیگیرند. کافکا نوشتن این یادداشتها را از بیستوهفتسالگیاش شروع کرد. او دچار رخوت شده بود و دیگر خلاقیتی در خودش حس نمیکرد. برای بازیافتن خلاقیت گمشدهاش شروع به نوشتن کرد و تا یک سال پیش از مرگش این کار را ادامه داد. این خاطرات از منابع اصلی تحلیل آثار کافکا به شمار میروند و بسیار مورد بحث قرار گرفتهاند. او در این یادداشتها به حقایقی دربارهی آثارش و چگونگی نوشتنشان اشاره کرده که درک مفاهیم فلسفی و هدف پشت رمانهایش را برای مخاطب آسان میکند. کافکا مردی افسرده و منزوی بود که از بقیه فاصله میگرفت. او هرگز خودش را کافی نمیدانست و همیشه احساس کمبود میکرد. چندین رابطهی شکستخورده داشت و همیشه بابت آنها به خودش سرکوفت میزد. او دائما از لحاظ جسمی بیمار بود و حتی بابت همین هم خودش را سرزنش میکرد. زندگی و شخصیت کافکا همیشه برای منتقدان و پژوهشگران عجیب بود. در سال 1964 یادداشتهای روزانهی او جمعآوری و به عنوان کتاب به چاپ رسید تا درک این نویسندهی بیرقیب برای مخاطبان آسان شود.
نسخهی انتشارات نیلوفر جلد سخت نیست؟
یادداشتهای کافکا نابود میکنه آدمو ، حتمن حتمن پیشنهاد میکنم بخونیدش
نابود میکنه پس نخونیم