بینش هایی شگفت انگیز درباره ی یکی از جذاب ترین ذهن ها در دوران مدرن.
نگاهی شخصی به یونگ و ذهن او.
یکی از بزرگ ترین موانع برای فهمیدن، فرافکنی شمن یا منجی است. همین که به چنین مرتبه ای ارتقا یافتید، دیگر قدرتی ندارید، در دریایی از مه گم شده اید. وقتی علائم این خود بزرگ بینی هویدا می شود بدانید که اخطاری جدی است و این غرور را باید فورا خاموش کرد.
خودپسندی مردان در اغلب موارد نتیجه ی فعالیت های حرفه ای آنان است. رشد و بسطی که می یابد تقریبا عجیب و غریب است. غالب مردان از چیزی می ترسند و پر از تعصب اند. در مورد غالب زنان این طور نیست. مردان مستعدند از هر دخالتی در شیوه ی تفکر و عقاید کوته فکرانه شان برنجند.
وقتی مواجهه ی مسیحی با سایه اش را به زبان روان شناسی تفسیر می کنیم، معلوم می شود که ترسی پنهان وجود دارد که نکند شیطان نیرومندتر باشد و مسیح نتواند کاملا بر او چیره شود والا چرا به دجال باور داشتند و هنوز هم منتظرند؟ زیرا فقط بعد از حکومت دجال و بعد از آمدن دگرباره ی مسیح است که شر سرانجام در جهان و در روح بشر مغلوب می شود. به لحاظ روان شناسی همه ی این سمبل ها و باورها به یک دیگر مربوط اند: همیشه مسئله ی پیکار با شر، با شیطان و چیره آمدن بر او وجود دارد، یعنی جذب و هضم او و ادغام کردنش در خودآگاهی.
کمتر کسی را می توان یافت که مانند «کارل گوستاو یونگ» بر رواشناسی مدرن تأثیرگذار بوده باشد.
«روانشناسی» برای بسیاری از نویسندگان، موهبتی بزرگ است و بینشی ارزشمند را درباره ی چگونگی کارکرد ذهن انسان به آن ها می بخشد.
حقایقی وجود دارند که در آینده به حقیقت می پیوندند. حقایقی نیز در گذشته حقیقت داشته اند و حقایقی دیگر نیز هست که در هیچ دوره ای حقیقت نداشته و نخواهند داشت.
کتاب عالی، بخوانید