مردی که الساعه از زیر باران به داخل آمده و بدنش را خشک کرده و لباس خشک پوشیده نسبت به کسی دیگر که تمام اوقات در داخل بوده تمایل خیلی کمتری برای بیرون رفتن دارد. مشکل ملت جدید ما این است که -همان وقتی که روی تخت دراز کشیدم متوجه اش شدم- هیچ کدام ما آن قدر داخل نبوده ایم که بتوانیم بگوییم «برود به جهنم.» همه مان با هم تا همین دیروز بیرون بوده ایم و بعد تعداد انگشت شماری از ما -که باهوش و خوش شانس بوده اما به سختی می شود گفت که از بقیه بهتر بوده اند- از سرپناهی که حاکمان قبلی مان به جای گذاشته بودند چهار دست و پا بالا رفته و به آن مسلط شده و دور خودشان حصار کشیده اند و حالا با بلندگوهای زیادی از همان داخل می خواهند بقیه را متقاعد کنند که مرحله اول نبرد را برده اند و حتی مرحله بعدی- بزرگ کردن خانه- مهم تر است و تاکتیکهای جدید و بدیعی می طلبد؛ لازم است که همه بحث و جدلها بخوابد و همه مردم یک صدا شوند. هرگونه نارضایتی و بحثی در خارج از دروازه پناهگاه منجر به براندازی و فروریختن کل خانه می شود.
آثاری که شروع کننده ی مسیرهای حرفه ایِ درخشانی بودند و در برخی موارد، یک شَبه خالق خود را به شهرت رسانده اند.
قدرت میراث «چینو آچه به»، شهریار رمان آفریقایی، را به هیچ وجه نمی توان انکار کرد