عشقی دو ساله بود که ناصرالدین شاه قاجار ترور شد و 29ساله بود که رضاخان سردار سپه به ریاست هیئت الوزرا رسید. در 21سالگی نامه ی عشقی را در همدان منتشر کرد. در 26سالگی اپرای ایران را در اصفهان به روی صحنه برد. در 27سالگی نخستین شماره ی روزنامه قرن بیستم را منتشر کرد و در سی سالگی کشته شد.
ابتدای سال 1303ترجیع بند «جمهوری نامه» علیه سردار سپه، که اساسا و عمدتا کار ملک الشعرای بهار بود، به اسم او دررفت. چند ماه بعد، روزنامه ی تعطیل مانده اش، قرن بیستم، را واگذار کرد و در آن چند مضحک قلمی چاپ کردند، از جمله یکی که نماد بریتانیا را نشان می داد سوار بر خری که فورا کنایه از سردار سپه تعبیر شد. شش روز بعد از انتظار این شماره عشقی کشته شد.
به عرصه رسیدن میرازده ی عشقی همزمان با پایان دوره ی انتظار برای به بار نشستن فکر مشروطیت بود و نغمه های نارضایی بالا می گرفت: پس کجاست معجزات حکومت مشروطه؟ اما در عمل تمام آنچه از مجلس قانونگذاری بیرون م آمدر نطق های ملال آور و بی پایان بود و استیضاح پشت استیضاح برای انداختن کابینه و باز رئیس الوزراشدن آن یکی که چند ماه پیش تر برکنارش کرده بودند.
نویسنده تلاش کرده است روایتی منسجم از زندگی و مرگ عشقی ارائه دهد. کتاب در 6فصل و 1پیشگفتار و 2 ضمیمه تنظیم شده است: پیشگفتار: نقد سیر اندیشه به عنوان ماجرای زندگی، فصل 1-در صحنه ی پیکار اجتماعی، فصل 2-جهان بینی و اندیشه ی سیاسی، فصل 3-پاره ای عقاید و احساس ها، فصل 4-ارزش ادبی، فصل 5-مانیفست و بیانیه در قالب داستان منظوم، فصل 6- تجربه ی روزنامه نگاری.
کتاب عشقی