این سکوت درونی که من را همراهی می کند، از نسل آرامی است که روز را به روز دیگر سوق می دهد.
او یک زن تنها و اصیل بود. او رابطه نزدیکی با اذهان برقرار کرد، با اختلافات ازدواج کرد و از دیدن برخی از افراد خانواده اش که به طور ناشایستی به دنیایی که او به آن پناه برده بود، فکر می کردند، اجتناب کرد.
ارث کوچکی از خواهرش به او رسید. این پنج هزار فرانک که در پایان عمر رسیده بودند، کاملا مایه ی زحمت بودند. آن ها باید جایی قرار می گرفتند. اگر تقریبا همه مردان قادر به استفاده از یک ثروت بزرگ باشند، مشکل وقتی شروع می شود که جمع کل کم باشد.
دیگر خوشبختی که هم اکنون آرزویش را میکردم مطرح نیست بلکه تنها آگاهی مطرح است