دیوار، یکی از بزرگترین داستان های هستی گرایانه ی سارتر است.
تشریحی کلاسیک از این که محکوم بودن، چه حسی خواهد داشت.
زیبا و تاریک.
نزدیک سه ساعت طول کشید. من منگ شده بودم و سرم خالی بود. ولی اتاق گرم بود و روی هم رفته می چسبید: آخر از بیست و چهار ساعت پیش متّصل لرزیده بودیم. نگهبان ها زندانی ها را یکی یکی جلو میز می بردند. آن وقت آن چهار نفر اسم و شغلشان را می پرسیدند. معمولا کار را همین جا تمام می کردند، یا احیانا دیگری هم از این رو و آن ور می پرسیدند: «تو توی خراب کاری انبار مهمات دست داشتی؟» یا: «صبح روز نهم کجا بودی و چه کار می کردی؟» به جواب ها گوش نمی دادند یا وانمود می کردند که گوش نمی دهند. یک لحظه ساکت می ماندند و توی هوا نگاه می کردند و بعد مشغول نوشتن می شدند. از تام پرسیدند که آیا واقعا در بریگاد بین الملل خدمت می کند. تام نمی توانست حاشا بکند، چون کاغذهایی توی جیب هایش پیدا کرده بودند.
یک شغال از پشت سرم رسید، از زیر دستم گذشت و خودش را به من چسباند. مثل اینکه به حرارت من احتیاج داشت، بعد سرش را به جانب من گرفت و در حالی که چشم هایش به چشم های من دوخته بود گفت: «من از همه ی شغال ها پیرترم و خوشحالم از اینکه در این مکان می توانم به تو سلام بکنم. تقریبا امیدم قطع شده بود زیرا سالیان درازی است که چشم به راه تو بوده ام، مادرم در انتظارت بود و همچنین مادر او و تمام مادرها و مادر همه ی شغال ها هم انتظار تو را داشت.»
زندان ما یکی از زیرزمین های بیمارستان بود. از چهار طرف باد می آمد و خیلی سرد بود. دیشب تا صبح لرزیده بودیم و روز هم وضعمان بهتر از شب نشده بود. پنج روز گذشته را من توی سیاه چال خانه ی اسقفی گذرانده بودم که لابد یک جور فراموشخانه از دوره ی قرون وسطی بود: چون عده ی زندانی ها زیاد و جا کم بود آن ها را توی هر سوراخی که به دستشان می رسید، می چپاندند. من حسرت آن سیاه چال را نمی خوردم: البته آن جا سردم نبود، ولی تنها بودم و این کم کم آدم را کلافه می کند. حالا توی این زیرزمین تنها نبودم. خوان تقریبا حرف نمی زد؛ ترس برش داشته بود و به علاوه خیلی هم جوان بود و حرفی نداشت که بزند. ولی تام بلبل زبانی می کرد و زبان اسپانیایی را هم خیلی خوب می دانست.
«ادبیات فرانسه» از اشعار قرون وسطایی گرفته تا رمان های مدرن، برخی از تأثیرگذارترین و جسورانه ترین آثار را در ادبیات اروپا و جهان به وجود آورده
در این مطلب، نکاتی ارزشمند را درباره ی چگونگی نوشتن داستان های کوتاه خوب با هم می خوانیم
مطالعه ی فلسفه به منظور درک چگونگی تکامل ذهن و اندیشه ی بشر در طول زمان، اهمیت بسیاری دارد
بینش هایی به یاد ماندنی درباره ی جذابیت های «اگزیستانسیالیسم»
ضرباهنگ سریع، طرح داستانیِ یک وجهی، و وجود ایجاز از ویژگی های «داستان های کوتاه» هستند
تئوری های این نویسنده در مورد مقوله ی اگزیستانسیالیسم و آزادی، جایگاه او را به عنوان یکی از تأثیرگذارترین فلاسفه ی دنیای غرب در قرن بیستم ، تثبیت کرده است.
کدوم نشر رو پیشنهاد میکنید؟
کتاب خوبیه
داستان کوتاه "دیوار" از این کتاب توسط استاد ابولحسن نجفی هم در کتاب "21 داستان از نویسندگان معاصر فرانسه" ترجمه شده
وای از دیوار که خیلی خوب بود
من نشر جامه دران گرفتم، راضی بودم.
دیوار از ژان پل سارتر 👍 جلوی قانون فرانتس کافکا 👍 شغال و عرب کافکا 👍 کلاغ پیر الکساندر لانژکیلاند تمشک تیغ دار چخوف 👍 مرداب حبشه گاستون شرو 👍 کور و برادرش آرتور شنیتسلر 👍 موقع خرید خودم نمیدونستم شامل چه داستان هایی میشه. کامنت کردم شاید مفید باشه
تمشک تیغ دار ، کور و برادرش ، دیوار محشر بودن . خصوصا دیوار 💥
مجموعه ای جذاب از داستان کوتاههای سارتر که پیشنهاد میدهم بخوانید