بلوم فلد، مجردی میان سال، شبی در حال رفتن به آپارتمان خود از پله ها بالا می رفت. بالا رفتن از پله ها کار دشواری بود، زیرا او در طبقه ی ششم زندگی می کرد. در حین بالا رفتن، دوباره به مسائلی می اندیشید که ذهن او را در این اواخر اغلب به خود مشغول کرده بودند. او می اندیشید که زندگی در این تنهایی مطلق چقدر ناخوشایند و عذاب دهنده است؛ با خود فکر می کرد که هم اکنون باید از این شش طبقه تقریبا در خفا بالا رود تا به اتاق خلوت و خالی خود برسد و در آن جا دوباره تقریبا در خفا روبدوشامبر خود را بپوشد، پیپ را روشن کند، کمی از مجله ی فرانسوی ای که چند سالی است که مشترک است و به طور منظم دریافت می کند، بخواند و در حین مطالعه جرعه ی کوچکی از عرق آلبالویی را که خود آن را درست کرده است، بنوشد و بالاخره پس از نیم ساعت به بستر برود، ولی پیش از آن که در تختخواب دراز بکشد، باید طبق معمول روکش و ملافه ها را که خدمتکار حرف نشنو آن ها را همیشه هر طور که مایل بود روی تختخواب می انداخت، از نو کاملا مرتب کند.
پژوهشگران در سال های اخیر، به ارتباطاتی میان شباهت های اعصاب شناختیِ بیماری های روانی، و خلاقیت در ذهن اشاره کرده اند.
در این مطلب، نکاتی ارزشمند را درباره ی چگونگی نوشتن داستان های کوتاه خوب با هم می خوانیم
داستان های «فرانتس کافکا»، معنی هایی را در خود جای داده اند که تنها پس از مطالعه ی چندباره ی آثار او برای مخاطبین آشکار می شوند.
ضرباهنگ سریع، طرح داستانیِ یک وجهی، و وجود ایجاز از ویژگی های «داستان های کوتاه» هستند
در دست گرفتن جایزه نوبل ادبیات برای همه نویسندگان یک آرزو و رویا است. اما این رویا برای همه محقق نشد.
مخاطبین امروزی می توانند قدردان براد باشند که آثار کافکا را نگه داشت ولی واقعیت امر این است که کتاب محاکمه به خاطر «یک خیانت در امانت» در دسترس ما است
مطالعه ی آثار عجیب و کابوس وار کافکا به ما یادآوری می کند که پشت نقاب زندگی روزمره ی هر فرد، یک زندگی عاطفیِ منحصر به فرد و پر فراز و نشیب وجود دارد.