1. خانه
  2. /
  3. کتاب خانم اسمیلا و حس برف

کتاب خانم اسمیلا و حس برف

نویسنده: پیتر هوگ
3.75 از 2 رأی

کتاب خانم اسمیلا و حس برف

Miss Smilla's Feeling for Snow
انتشارات: فرهنگ نشر نو
ناموجود
33000
معرفی کتاب خانم اسمیلا و حس برف
اسمیلا جسپرسن، بیشتر از آن که به عشق بیاندیشد، به برف و یخ فکر می کند. او در دنیایی از اعداد، علوم و خاطرات زندگی می کند؛ غریبه ای عجیب و مرموز در سرزمینی ناآشنا. و حالا اسمیلا مطمئن است که از جنایتی هولناک پرده برداشته است. این اتفاق در روزی برفی در کپنهاگن روی داد. پسری شش ساله از بالای ساختمانی سقوط کرده و جانش را از دست می دهد. پلیس خیلی زود و زمانی که هنوز بدن پسرک گرم است، عامل مرگ را حادثه ای غیرعمد اعلام می کند. اما اسمیلا می داند که سقوط همسایه ی کم سن و سالش، تصادفی ساده نبوده است. او خیلی زود رد سرنخ هایی به آشکاری جای پایی در برف را می گیرد و اطلاعاتی از حادثه به دست می آورد. اسمیلا به خاطر پسرک و البته خودش، سفری نفس گیر به دنیایی از دروغ ، اطلاعات فاش شده و خشونت را آغاز می کند که درنهایت به برف و یخ ختم می شود؛ اسراری عجیب و باورنکردنی که زیر لایه ای از یخ پنهان شده اند.
درباره پیتر هوگ
درباره پیتر هوگ
پیتر هوگ، زاده ی 17 می 1957، داستان نویس دانمارکی است.او در شهر کپنهاگن چشم به جهان گشود. هوگ قبل از انتخاب حرفه ی نویسندگی، در شغل هایی چون ملوان، رقصنده ی باله و بازیگر فعالیت داشته است.از ویژگی های آثار پیتر هوگ، نبود یک سبک معین و خاص نوشتاری است. تفکر و قلم او را نمی توان در قالب یک سبک گنجاند. رمان های او را در قالب سبک های مختلفی از جمله پسا مدرنیسم، گوتیک و رئالیسم جادویی گنجانده اند؛ اما آن چه در همه ی رمان های او آشکار است، آزردگی از پی آمد های نامطلوب پیشرفت تمدن و ضعف بشر در رودررویی با کشش های مادی است.
ویژگی های کتاب خانم اسمیلا و حس برف
  • برنده ی جایزه ی سیلور دگر سال 1994
  • برنده ی جایزه ی دیلیس 1994
نکوداشت های کتاب خانم اسمیلا و حس برف

موفقیتی قابل توجه.

Wall Street Journal

یک سرگرمی درخشان.

New York Times Book Review

کتابی عمیقا هوشمندانه.

New Yorker
قسمت هایی از کتاب خانم اسمیلا و حس برف

بعد از صد متر، دیگر نمی توانم بازویم را راست کنم. به گذشته ام فکر می کنم، کمکی نمی کند. به ایسایاس فکر می کنم، کمکی نمی کند. ناگهان دیگر شنا نمی کنم. در یک سراشیبی ایستاده ام و به تندبادی تکیه داده ام و دیگر باید تسلیم شوم. آب اطرافم مثل سنگفرشی از تکه های طلاست. از ذهنم می گذرد که کسانی می خواسته اند مرا بکشند و حالا جایی ایستاده اند و به خودشان تبریک می گویند: او را به خاک کشیدیم؛ اسمیلا، گرینلندی ناخالص را.

وقتی مادرم از شکار نهنگ بازنگشت، فهمیدم هر لحظه ایی می تواند آخرین لحظه باشد. در زندگی نباید قدمی وجود داشته باشد که فقط گذر از جایی به جای دیگر تلقی شود. هر قدم را باید طوری برداشت انگار این تنها چیزی است که برایت باقی مانده است. همیشه می توانی چنین چیزی را همچون آرمانی دست نیافتنی از خودت طلب کنی و پس از آن باید هر بار که به چیزی بی توجهی نشان می دهی، این را به خودت یادآوری کنی. این برای من روزی دویست و پنجاه بار پیش می آید.

این فکر ته مانده ی نیرویم را به من برمی گرداند. تصمیم می گیرم ده بار دیگر بازوهایم را حرکت دهم. در هشتمین حرکت، سرم را به چرخ تراکتوری می کوبم که به عنوان سپر جلو کشتی "شفق قطبی" آویخته اند. می دانم فقط چند لحظه دیگر مانده تا بیهوش شوم. نزدیک چرخ، درست روی آب، یک سکو هست. سعی می کنم فریادزنان خودم را روی آن پرتاب کنم. هیچ صدایی از من بیرون نمی آید، اما خودم را از آن بالا کشیده ام.

مقالات مرتبط با کتاب خانم اسمیلا و حس برف
آشنایی با عناصر «داستان نوآر»
آشنایی با عناصر «داستان نوآر»
ادامه مقاله
لذت کشف حقیقت در داستان های جنایی
لذت کشف حقیقت در داستان های جنایی

داستان های جنایی، یکی از قواعد اساسی قصه گویی را به آشکارترین شکل نشان می دهند: «علت و معلول»

داستان های معمایی و تریلر، قلمرو هیجان و تعلیق
داستان های معمایی و تریلر، قلمرو هیجان و تعلیق

این دسته از کتاب ها، ضربان قلب مخاطب را به بازی می گیرند و هیجان و احساس ورود به دنیایی جدید را برای او به ارمغان می آورند.

اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب خانم اسمیلا و حس برف" ثبت می‌کند