قصیده ای برای کتابخانه ها و ادبیات.
این اثر باعث خواهد شد مخاطبین برای تهیه ی عنوان بعدی در این مجموعه، مسابقه بدهند.
یک سرگرمی خوب با پیام های پرمعنا.
ناظر خوشحال و خندان از بچه ها پرسید: «خب رفقا، آماده هستین به ما کمک کنین تا یه بازی خوب رو خوبترش کنیم؟» بچه ها شانه بالا انداختند. یکی از بچه ها، که برچسب روی لباسش نشان می داد اسمش «جک» است، گفت: «آره، فکر کنم. منظورم اینه که شماها دارین در ازاش بهمون پول میدین دیگه.»
هدف تمام بازی های برادران «کرینکل» این بود که هم تیمی هایتان تنها با استفاده از تصویر، بدون رد و بدل شدن هیچ کلمه ای، عبارت یا ضرب المثل معروفی را حدس بزنند. اگر زمان توی ساعت شنی تمام می شد و تیمتان نمی توانست جواب درست بدهد، مجبور می شدید یک بادکنک بدبو را دستتان بگیرید.
وکلای شرکت به برادران «کرینکل» اطمینان داده بودند که به لحاظ قانونی می توانند چنین ادعایی بکنند، چون کارت های سرنخ و ضرب المثل های استفاده شده در این نسخه، جدید بودند. و همینطور ساعت شنی. در نسخه های قبلی، ساعت شنی صورتی بود اما در این نسخه رنگش بنفش شده بود. اما مشتر ها نه خریدار این شعار تبلیغاتی بودند و نه این بازی جدید.
آیا کودک شما هر روز مطالعه می کند، نه به خاطر این که مجبور است، بلکه چون خودش دوست دارد؟
سلام کتابهای خوبی دارید. اما ای کاش دسته بندی سن هم داشت.