موجز، خاص و باشکوه.
یورشی مفرح و خنده دار به واقع گرایی.
عجیب و غریب، اما به شکلی جالب و خنده دار.
آتش نشان: یکی دیگه براتون تعریف می کنم: «خروس»: یکی بود، یکی نبود، خروسی بود که خواست خودشو سگ جا بزنه. اما بخت یارش نبود، چون فورا شناختنش! خانم اسمیت: در عوض، سگی که خواست خودشو خروس جا بزنه هرگز شناخته نشد.
آقای اسمیت: (در حالی که با روزنامه مشغول است) ولی من نمی فهمم! چرا در بخش تولد و مرگ روزنامه ها، همیشه سن مردگان را ذکر می کنند، ولی سن نوزادان را نمی نویسند؟ این کار بی معنی است. خانم اسمیت: من هرگز به این موضوع فکر نکردم.
آقای مارتن: عزیزم، هر چه را که بین ما نگذشته فراموش کنیم. و حال که همدیگر رو پیدا کرده ایم، سعی کنیم که دیگر همدیگر را گم نکنیم و مثل گذشته زندگی کنیم.
مطالعه ی فلسفه به منظور درک چگونگی تکامل ذهن و اندیشه ی بشر در طول زمان، اهمیت بسیاری دارد
در اوایل قرن بیستم و در اغلب کشورهای اروپایی، تمایزی میان نمایش های ساده و خیابانی با آثار جدی تر به وجود آمد.
اگرچه شروع «تئاتر ابزورد» اغلب در آثار آوانگارد مربوط به دهه های 1920 و 1930 در نظر گرفته می شود، خاستگاه های آن در حقیقت به مدت ها قبل باز می گردد.
مطالعه ی آثار مدرن به صخره نوردیِ ذهن تشبیه شده است. مدرنیسم به مخاطبی فعال و کنش گر نیاز دارد و خواننده ی اثر برای درک مفهوم آن، باید از ذهن خود کار بکشد.
ترجمهی علی باش را خواندم خیلی خوب نبود
اصلا کامل نیست