کتاب ویلابی ها

The Willoughbys
کد کتاب : 44466
مترجم :
شابک : 978-9644086137
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 164
سال انتشار شمسی : 1399
سال انتشار میلادی : 2008
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : 26 آذر

نامزد جایزه E.B. White Read Aloud سال 2009

نامزد جایزه کتاب ماساچوست سال 2009

نامزد جایزه انتخاب کودکان آیووا سال 2011

معرفی کتاب ویلابی ها اثر لوییس لوری

کتاب «ویلابی ها» رمانی نوشته ی «لوییس لوری» است که نخستین بار در سال 2008 انتشار یافت. «ویلابی ها»—«تیموتی»؛ برادران دوقلوی او «بارنابی الف» و «بارنابی ب»؛ و خواهر کوچکشان «جین»—همگی عاشق ماجراجویی و کشف چیزهای جدید هستند. اما متأسفانه پدر و مادرشان، علاقه ی چندانی به آن ها ندارند، و حقیقت این است که بچه ها نیز چندان به پدر و مادرشان علاقه مند نیستند. اما بچه ها اصلا نمی دانند که پدر و مادر مشغول کشیدن نقشه ای شوم هستند تا برای همیشه از دست آن ها خلاص شوند! ولی جای نگرانی نیست، این ماجراجوهای زیرک خودشان هم نقشه هایی در سر دارند. با این حال، رسیدن به هدف و داشتن یک زندگی خوب و خوش، برای بچه ها اصلا کار راحتی نخواهد بود.

کتاب ویلابی ها

لوییس لوری
لوییس آن هامرزبرگ که آثارش را با نام لوییس لوری منتشر می کند، نویسنده ی آمریکایی و پدید آورنده ی آثار بی شماری برای کودکان و نوجوانان است. او آثار درخشانی در زمینه ی ادبیات کودکان و نوجوانان دارد و دو بار برنده ی مدال نیوبری شده است. لوییس لوری در ۲۰ مارس ۱۹۳۷ در هونولولو در هاوایی زاده شد. او فرزند دوم از سه فرزند کاترین و رابرت هامرزبرگ است. پدر لوییس دندانپزشک ارتش بود. پیشه ی پدر سبب شد در دوران کودکی بسیار سفر کند. خواهر بزرگ لوییس در سن ۲۸ سالگی در سال ۱۹۶۲ درگذشت و این رویداد، موضوع کت...
نکوداشت های کتاب ویلابی ها
A hilarious story.
داستانی فوق العاده خنده دار.
Booklist Booklist

It pays playful homage to classic works of children's literature.
این کتاب به شکلی طنزآمیز به آثار کلاسیک در ادبیات کودک، ادای احترام می کند.
BookBrowse

It will have children and parents laughing.
این اثر، کودکان و والدین را وادار به خنده خواهد کرد.
Audible

قسمت هایی از کتاب ویلابی ها (لذت متن)
هیچکس نمی توانست آن ها را از هم تشخیص بدهد، این وضعیت حتی گیج کننده تر هم می شد، چون اسم هایی مثل هم داشتند؛ بنابراین آن ها را با بارنابی «الف» و بارنابی «ب» تشخیص می دادند. بسیاری از مردم، از جمله والدینشان، اسمشان را به «الف» و «ب» کوتاه کردند و خیلی ها هم خبر نداشتند که دوقلوها اسم دارند.

آن ها در خانه ای باریک و بلند، در شهری عادی زندگی می کردند و همان کارهایی را می کردند که بچه ها در داستان های قدیمی انجام می دادند: به مدرسه و ساحل دریا می رفتند. جشن تولد داشتند. گهگاهی آن ها را به سیرک یا باغ وحش می بردند، هرچند بچه ها جز فیل ها به هیچ کدام چندان اهمیت نمی دادند.

پدرشان که مردی بی حوصله و تندخو بود، هر روز برای کار به بانک می رفت و حتی اگر باران هم نمی بارید، با خودش کیف دستی و چتر می برد. مادرشان که تنبل و بدخلق بود، سر کار نمی رفت. گردنبند مروارید می انداخت و با بی میلی غذا درست می کرد. یک زمانی کتابی خواند؛ اما چون در کتاب از «صفت ها» استفاده شده بود، از آن بدش آمد.