«دور باطل» اثر موریس بلانشو، کاوشی پیچیده در مرزهای مبهم میان واقعیت، داستان و خود نوشتن است. بلانشو، از چهرههای برجسته فلسفه و ادبیات فرانسه قرن بیستم، به علت نثر فشرده و انتزاعیاش شناخته میشود. او در این مجموعه، مفاهیمی فلسفی مانند مرگ، زبان و ماهیت هستی را از طریق فرمهای روایی به چالش میکشد و ساختارهای سنتی روایت را کنار میزند. بلانشو با پیچیدگیهای فلسفی خود، خواننده را به دنیایی عمیق و معماگونه میکشاند که در آن معانی ثابت همواره دستنیافتنی باقی میمانند.
کتاب شامل دو داستان «دور باطل» و «جنون روز» است که با مقالهای فلسفی تحت عنوان «پس از واقعیت» پایان مییابد. هر دو داستان، ساختارهای روایی را دچار ابهام میکنند و از طریق تجربهای چرخهای و تکرارشونده، از منطق روایی رایج میگریزند. در «دور باطل»، شخصیتها در وضعیتهایی گیر میکنند که همواره درحال بازگشت به نقطه آغازین هستند و گویی اسیر چرخهای بیپایان از اندیشه و واقعیت میشوند. این داستان بازتابی از تفکرات فلسفی بلانشو درباره هستی و زمان است که درنهایت نه به سرانجامی مشخص، بلکه به نوعی آشفتگی ذهنی و فلسفی میرسد. «جنون روز» نیز داستانی است از سقوط تدریجی راوی به سمت جنون. در این داستان، تجربه زمان بهشدت تحریف میشود و مفهوم معنای قطعی در سایهای از ابهام فرو میرود. بلانشو با استفاده از زبانی که هم دقیق و هم فریبنده است، خوانندگان را به زیر سوال بردن انسجام و معناداری روایت سوق میدهد. «پس از واقعیت» بهعنوان بخش پایانی کتاب، نوعی تأمل فلسفی در باب ماهیت نوشتار، زمان و تجربه است. بلانشو در این مقاله به بررسی این پرسش میپردازد که آیا میتوان تجربهای را بهدرستی از طریق زبان به تصویر کشید و چگونه نوشتن همیشه با محدودیتهایی مواجه است. او به شیوهای فلسفی بازتابی از محدودیتهای زبان و نوشتار ارائه میدهد و نشان میدهد که عمل نوشتن بهعنوان یک فرآیند، نهتنها تجربه را بازتاب نمیدهد، بلکه نوعی درگیری دائمی با بیپایانی و ناتمامی معناست.
«دور باطل» کتابی چالشبرانگیز اما عمیق است که در مرز میان فلسفه و ادبیات گام برمیدارد. بلانشو با بهرهگیری از نثر پیچیده و مفاهیم فلسفی، خوانندگان را به مواجهه با پیچیدگیهای زبان، روایت و وجود انسانی دعوت میکند. این اثر برای علاقهمندان به فلسفههای وجودی و پساساختارگرایی یک تجربه ادبی و فکری غنی و ضروری به شمار میرود.
کتاب دور باطل