کتاب دریانوردی که از چشم دریا افتاد

The Sailor Who Fell from Grace with the Sea
کد کتاب : 60283
مترجم :
شابک : 978-6227383157
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 168
سال انتشار شمسی : 1403
سال انتشار میلادی : 1963
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 4
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

معرفی کتاب دریانوردی که از چشم دریا افتاد اثر یوکیو میشیما

«دریانوردی که از چشم دریا افتاد» نوشته یوکیو میشیما، از نویسندگان برجسته ژاپنی، رمانی تأمل‌برانگیز است که با درون‌مایه‌های ایده‌آلیسم، سرخوردگی، و تضاد میان ارزش‌های سنتی و مدرنیته خواننده را درگیر می‌کند. این رمان که در سال 1963 منتشر شد، از شاهکارهای میشیما محسوب می‌شود و دیدگاه‌های پیچیده او را درباره شرافت، زیبایی، و جنبه‌های تاریک طبیعت انسانی بازگو می‌کند. داستان در ژاپن پس از جنگ جریان دارد و با کاوش در روابط میان نوبورو، پسر نوجوانی با افکار ایده‌آلیستی، و ریوجی، ملوانی که ابتدا در نظر او قهرمان است، نشان می‌دهد که چگونه انتظارات جامعه می‌تواند هویت فردی را شکل داده و حتی مخدوش کند. ماجرای این رمان بر محور نوبورو، پسر ۱۳ ساله‌ای با ذهنی سرکوب‌شده و کنجکاو، و پیوند او با ریوجی، ملوانی که در ابتدا او را تجسمی از قهرمانی و مردانگی می‌داند، می‌چرخد. نوبورو که با مادر بیوه‌اش، فوساکو، در یک شهر ساحلی ژاپن زندگی می‌کند، شیفته دریا و جهانی است که آن را سرشار از ماجراجویی، رمز و راز و آزادی می‌پندارد. وقتی فوساکو رابطه‌ای عاشقانه را با ریوجی آغاز می‌کند، نوبورو خوشحال می‌شود و ریوجی را با چهره‌ای کامل از مردانگی و استقلال می‌بیند. اما با گذشت زمان، ریوجی بیشتر به زندگی خانگی تمایل پیدا می‌کند و قصد دارد دریا را ترک کرده و یک زندگی ثابت و متعارف را انتخاب کند. این تغییر، ایده‌آل‌های نوبورو را به چالش می‌کشد و او سرخورده می‌شود؛ چرا که ریوجی به نظر او دیگر ملوانی قهرمان و آزاد نیست، بلکه فردی شده که به خاطر عشق و تعهد، از آرمان‌هایش دست کشیده است. در نگاه نوبورو، این تصمیم خیانتی به روح ملوانی و خیانت به آرمان‌هایی است که او به آنها اعتقاد دارد.
یکی از موضوعات کلیدی در «دریانوردی که از چشم دریا افتاد» تقابل میان آرمان‌ها و واقعیت‌های زندگی است. ایده‌آل‌های شدید نوبورو درباره مردانگی و ماجراجویی در مواجهه با زندگی روزمره و تمایل ریوجی به ثبات، شکسته می‌شوند و این شکست نشان‌دهنده تضاد بین شور جوانی و واقعیت‌های زندگی بزرگسالی است. این موضوع که در تمام داستان حضور دارد، نگرش میشیما را به نقد می‌کشد؛ نگرشی که هشدار می‌دهد چگونه ایده‌آل‌های افراطی و سفت و سخت ممکن است به مسیرهایی ویرانگر منتهی شوند. از دیگر موضوعات برجسته در این رمان، نقد ارزش‌های مدرن در مقابل ارزش‌های سنتی است. نوبورو و دوستانش از بزرگسالان اطراف خود دلزده و ناامید شده‌اند و گروهی تشکیل می‌دهند که اخلاق متعارف و هنجارهای اجتماعی را رد می‌کند. این سرکشی از ارزش‌های جامعه نشان‌دهنده دغدغه‌های خود میشیما در خصوص تغییرات ژاپن پس از جنگ جهانی دوم و پذیرش ارزش‌های غربی است، که او آن را به عنوان خطری برای فرهنگ و هویت سنتی ژاپنی می‌دانست.
«دریانوردی که از چشم دریا افتاد» رمانی تیره و در عین حال جذاب است که خواننده را با پرسش‌های دشوار و نگران‌کننده درباره هویت، مردانگی و فشارهای اجتماعی مواجه می‌کند. نثر شاعرانه و گاه تیره میشیما، اضطراب‌ها و درگیری‌های درونی شخصیت‌های اصلی را به خوبی به تصویر می‌کشد و داستان را هم از نظر روان‌شناختی پیچیده و هم از نظر اخلاقی تحریک‌کننده می‌کند. پایان غم‌انگیز و تأثیرگذار رمان، دیدگاه میشیما را درباره جهانی منعکس می‌کند که در آن زیبایی، افتخار و قهرمانی ممکن است آرمان‌هایی شکننده باشند و به راحتی در دنیای واقعی مخدوش شوند.

کتاب دریانوردی که از چشم دریا افتاد

یوکیو میشیما
یوکیو میشیما، زاده ی ۱۴ ژانویه ی ۱۹۲۵ و درگذشته ی ۲۵ نوامبر ۱۹۷۰، نویسنده، شاعر، نمایشنامه نویس، بازیگر و کارگردانی ژاپنی است که سه بار نامزد دریافت جایزه ی نوبل ادبیات شد و یکی از بزرگترین نویسندگان سده ی بیستم ژاپن به شمار می رود. آثار او، ترکیبی از زیبایی شناسی مدرن و سنتی است که با شکستن مرزهای فرهنگی، بر جنسیت، مرگ و تغییرات سیاسی تأکید می کند. میشیما همچنین به خاطر خودکشی به روش هاراکیری مشهور است. او در کنار نویسندگی و سرودن شعر، در چند فیلم سینمایی به ایفای نقش پرداخت.
نکوداشت های کتاب دریانوردی که از چشم دریا افتاد
Brilliant in the conciseness of its narrative.
روایتش در عین اختصار درخشان است.
Nation

«دریانوردی که از چشم دریا افتاد»یک اثر هنری مهم است. رمانی درباره‌ی طغیان علیه قوانین ساختگی دنیای ما برای خلق دنیای دیگری به نام عینیت.
نشریه‌ی تایم

قسمت هایی از کتاب دریانوردی که از چشم دریا افتاد (لذت متن)
خوب بخوابی عزیزم.» مادر نوبورو در اتاق خوابش را بست و قفل کرد. اگر همه جا آتش بگیرد او باید چه کند؟ این را به خودش قول داده بود که اول از همه او را بیرون ببرد. اگر در چوبی در اثر گرما تاب بردارد یا سوراخ کلید با رنگ مسدود شود چه؟ از پنجره؟ پایین آن سنگفرش بود و به علاوه، ارتفاع طبقه ی دوم این خانه ی دراز بی قواره به طرز نامیدکنندهای زیاد بود تمام اینها تقصیر خودش بود هیچ کدام اینها اتفاق نمی افتاد اگر رییس او را قانع نمی کرد که آن شب پنهانی از خانه خارج شود. با این که کلی سوال و جواب شده اما اسمی از رییس نبرد آنها در بالای تپه ی یادو در یوکاهاما در خانه ای که پدرش ساخته بود، زندگی می کردند. در طول جنگ، خانه توسط نیروهای اشغالگر مصادره شد و در هر اتاق یک توالت نصب شد. با این که حبس شدن در اتاق در طول شب چندان باعث ناراحتی او نمی شد، اما برای یک آدم سیزده ساله حقارت بزرگی به حساب می آمد. یک روز صبح که نوبورو تنها مانده بود تا مراقب خانه باشد، دنبال چیزی میگشت تا خشمش را سر آن خالی کند، برای همین شروع کرد به گشتن دور تا دور اتاقش.

سرش را نزدیک برد و منشأ نور را پیدا کرد. آفتاب شدید تابستان از سمت دریا به داخل اتاق خواب خالی مادرش می‌تابید. فضای زیادی داخل کمد وجود داشت. حتی یک آدم بزرگ هم اگر روی زمین دراز می‌کشید با کمی سختی جا می‌شد. از آن دریچه با دقت به اتاق خواب مادرش نگاه کرد، همه‌ی اشیای داخل اتاق احساسی تازه و نو در «نوبورو» بر می‌انگیخت…