البته توی کشور چین یک ذره اوضاع فرق می کند. یک وقتی من یک مرد چینی را توی شانگهای دیدم که گوش های خیلی بزرگی داشت. گوش هایش آنقدر بزرگ بودند که او به جای شنل از آنها استفاده می کرد. وقتی باران می آمد، او می رفت و مچاله زیر گوش هایش می نشست. آنجا تا دلت بخواهد، گرم و نرم بود! البته گوش های آن مرد خیلی از این وضع خوششان نمی آمد. وقتی هوا خیلی بد بود، آن مرد چینی مجبور می شد از دوست هایش دعوت کند تا زیر گوش های او جمع بشوند. آن وقت، در حالی که باران شرشر روی سرشان می ریخت، آنها همان جا می نشستند و با آن صداهای وحشتناکشان آواز می خواندند.