کتاب حالا حالاها وقت هست

All the Time in the World
کد کتاب : 6320
مترجم :

شابک : 978-964-191-314-6
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 267
سال انتشار شمسی : 1397
سال انتشار میلادی : 2011
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 5
زودترین زمان ارسال : ---

ادگار لارنس دکتروف از نویسندگان برجسته ادبیات آمریکا

معرفی کتاب حالا حالاها وقت هست اثر ادگار لارنس دکتروف

کتاب حالا حالاها وقت هست، مجموعه ای از داستان های کوتاه نوشته ی ادگار لارنس دکتروف است که نخستین بار در سال 2011 منتشر شد. مردی در پایان یک روز کاری معمولی، زندگی نسبتا مرفه اش را رها می کند و به محل سابق زندگی خود با خانواده اش بازمی گردد. یک دانشجوی کالج، به شغل شستن ظروف مشغول می شود اما پس از توافق برای ازدواج با مهاجری زیبا به خاطر پول، در شبکه ای گسترده از جرم و جنایت گیر می افتد. رابطه ی پرتنش یک زن و شوهر، وضع بدتری پیدا می کند وقتی غریبه ای به خانه ی آن ها می آید و ادعا می کند که آنجا بزرگ شده است. ادگار لارنس دکتروف در کتاب حالا حالاها وقت هست، داستان هایی به یاد ماندنی و مملو از معما، تنش و دوراهی های اخلاقی را برای طرفداران پرشمار خود در نظر گرفته است.

کتاب حالا حالاها وقت هست

ادگار لارنس دکتروف
ادگار لورنس دکتروف در ۶ ژانویه ی ۱۹۳۱ در برانکس نیویورک به دنیا آمد. مادرش «رز» و پدرش «دیوید ریچارد» نسل دوم مهاجران یهودی روس بودند. آنها بر اساس نام ادگار آلن پو، نام پسرشان را ادگار گذاشتند. دکتروف به کالج کنیون در اوهایو رفت و فلسفه خواند. پس از آن به نیروی زمینی ایالات متحده ی آمریکا پیوست و به عنوان سرجوخه در سال های ۱۹۴۴–۱۹۴۵ در آلمان تحت اشغال متفقین خدمت کرد.پس از بازگشت از جنگ به نیویورک در یک شرکت فیلم سازی به عنوان خواننده و ارزیاب فیلم نامه مشغول به کار شد و به علت این که ...
نکوداشت های کتاب حالا حالاها وقت هست
Frank and altogether wonderful.
صادقانه، و در مجموع شگفت انگیز.
San Francisco Chronicle San Francisco Chronicle

With wonderful descriptions and gorgeous sentences.
با توصیفاتی شگفت آور و جملاتی دلنشین.
Chicago Tribune Chicago Tribune

An enthralling collection of brilliant short fiction.
مجموعه ای هیجان انگیز از داستان های کوتاه درخشان.
Penguin Random House Penguin Random House

قسمت هایی از کتاب حالا حالاها وقت هست (لذت متن)
حتما مردم خواهند گفت که زنم را ترک کرده ام و بی شک هم همینطور است. اما در واقع باید پرسید آیا هیچ عمدی در کار بوده است؟ من به هیچ عنوان قصد ترک کردن او را نداشتم. یک سری اتفاقات عجیب و غریب باعث رفتن من به اتاق زیرشیروانی پارکینگ خانه مان که پر از اسباب و اثاثیه ی کهنه و فضولات راکون بود، شد. بله اینطور بود که ترکش کردم.

بدیهی است که تحولات بنیادی درونی برای هر کسی ممکن است اتفاق بیفتد آن هم بعد از مدت ها زندگی مسئولانه و قانونمند، یعنی یک مرد نمی تواند روزمرگی هایش را بتکاند و با شنیدن صدایی از حیاط پشتی حواسش پرت شود و مسیرش را از دری به در دیگر تغییر دهد و اولین گام برای تحول زندگی اش را بردارد، و نگاه کنید چه تحولی در من و زندگی ام رخ داد.

در هر لحظه می شود عقیده ی خاص و منحصر به آن لحظه را داشت.