کتاب خیمه شب بازی

The Puppet Show
کد کتاب : 6372
شابک : 9782000692799
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 136
سال انتشار شمسی : 1398
سال انتشار میلادی : 1945
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

خیمه شب بازی
The Puppet Show
کد کتاب : 6373
شابک : 978-964-332-089-8
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 95
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 1945
نوع جلد : جلد سخت
سری چاپ : 8
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

معرفی کتاب خیمه شب بازی اثر صادق چوبک

کتاب خیمه شب بازی، مجموعه ای از داستان های کوتاه نوشته ی صادق چوبک است که نخستین بار در سال 1945 منتشر شد. این کتاب که اولین مجموعه از داستان های کوتاه چوبک به حساب می آید، شامل یازده داستان می شود. این نویسنده ی توانمند در کتاب خیمه شب بازی، توصیفاتی دقیق، هنرمندانه و خیال انگیز را ارائه می کند؛ توصیفاتی که به ظاهر شخصیت ها و دنیای آن ها محدود نمی شود بلکه جهان درونی و ذهن آن ها را به خوبی برای مخاطبین به تصویر می کشد. چوبک را می توان نویسنده ی قشر فقیر و پایین دست جامعه به حساب آورد و درک کامل او از واقعیت های زندگی این طبقه از اجتماع، تأثیرگذاری و ملموس بودن داستان های او را دوچندان می کند؛ نکته ای که در داستان های کتاب خیمه شب بازی نیز به خوبی نمود دارد.

کتاب خیمه شب بازی


ویژگی های کتاب خیمه شب بازی

در فهرست برترین آثار داستانی ایران

صادق چوبک
صادق چوبک، زاده ی 14 تیر 1295 و درگذشته ی 13 تیر 1377، نویسنده ای ایرانی بود. چوبک در بوشهر به دنیا آمد. او در بوشهر و شیراز درس خواند و دوره ی کالج آمریکایی تهران را نیز گذراند. چوبک در سال 1316 به استخدام وزارت فرهنگ درآمد. اولین مجموعه داستان او با نام «خیمه شب بازی» در سال 1324 منتشر شد. برخی منتقدان صادق چوبک را در زمره ی نویسندگان ناتورالیست دانسته اند. سیاهی ها و زشتی های جامعه در آثار او با زبانی ساده، به روشنی ترسیم شده است. چوبک را به همراه صادق هدایت و بزرگ علوی، پدران ...
قسمت هایی از کتاب خیمه شب بازی (لذت متن)
چطوره که وختیکه مرغو می کشن و دل و روده هاشو دور می ریزن، مرغای زنده سر اون روده های گرم با هم دعواشون می شه تا آخر سر یک کدومشون اونو تک می زنه و می بره یه جای راحتی می خوره. اما این آدما از مرده خودشون می ترسن؟

به یاد گذشته به عکس گل اندام نگاه می کرد، و زندگی گذشته اش جلوش مجسم می شد. پیش خودش خیال کرد: «سودابه چقدر به این عکس ها نگاه کرد و یه ذره نگاه خودشو اون رو نتونست برای تسکین دل من جا بذاره. حالا او خاک شده و اینا همونجور سر جاشونن. ای تف بر این دنیا.

گرچه صاحب پیراهن زرشکی مرده بود اما لباس های او هنوز زنده بودند و می بایست مدت ها پس از خود او، روشنایی آفتاب و سیاهی شب روی آن ها بلغزد و لباس های او باز هم تحریک شهوت کنند و نگاه مردان از درز تار و پودش بگذرد. لباس های تن او پس از صاحب خود، برای این زنده بودند که قابلیت آن ها برای زندگی به مراتب بیشتر از مشتی گوشت و خون گندیده ی صاحبش بود.