کتاب بورلی

Beverly, Right Here
(بورلی می خواست تا آنجا که می تواند دور شود…)
کد کتاب : 64786
مترجم :
شابک : 978-6001883835
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 204
سال انتشار شمسی : 1403
سال انتشار میلادی : 2019
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 5
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

«کیت دی کامیلو» از نویسندگان پرفروش نیویورک تایمز

معرفی کتاب بورلی اثر کیت دی کامیلو

کتاب «بورلی» رمانی نوشته «کیت دی کامیلو» است که نخستین بار در سال 2019 به چاپ رسید. اکنون سال 1979 است، چهار سال بعد از رویدادهایی که سرنوشت سه دختر—«ریمی»، «لوییزیانا»، و «بورلی»—را در داستان کتاب «ریمی نایتینگل» به هم گره زد. «بادی»، سگی که آن ها نجات دادند، اکنون مرده و «بورلی تپینسکی» احساس می کند دیگر هیچ دلیلی برای ماندن در خانه ندارد. او به همین خاطر از آنجا می رود و خود را به «ساحل تامارای» در «فلوریدا» می رساند. «بورلی» با دروغ گفتن در مورد سن و سال خود، شغلی را در رستوران آقای «سی.» می یابد و در تریلر زنی سالخورده به نام «آیولا جنکینز» ساکن می شود. او در چهارده سالگی، در آستانه یافتن خویشتن قرار گرفته، و به تازگی آموخته که چگونه از نگاه دیگران به خودش بنگرد.

کتاب بورلی

کیت دی کامیلو
کیت دی کامیلو، زاده ی ۲۵ مارس ۱۹۶۴ در فیلادلفیا، نویسنده ی اهل ایالات متحده امریکا است که اکثر آثارش از جمله ببر خیزان، جوایز متعددی را کسب کرده است. از سومین رمان دی کاملیو یعنی افسانه دسپراکس، انیمیشنی به همین نام ساخته شده است.او در فیلادلفیای پنسیلوانیا متولد و در کلرمونت فلوریدا بزرگ شد و در حال حاضر در مینیاپولیس مینه سوتا زندگی می کند. وی هم برای کودکان و هم بزرگسالان می نویسد و دوست دارد خود را یک قصه گو بخواند.
نکوداشت های کتاب بورلی
A satisfying read.
داستانی رضایت بخش.
Kirkus Reviews Kirkus Reviews

Thoughtful and hopeful in equal measure.
به یک میزان متفکرانه و امید بخش.
Booklist Booklist

A multilayered, heartwarming and touching story of hope.
داستانی چندلایه، دلگرم کننده و تأثیرگذار درباره امید.
School Library Journal School Library Journal

قسمت هایی از کتاب بورلی (لذت متن)
هیچ چیزی یاد نگرفتم. هیچ چیز. به جز این که چیزی در این دنیا نیست که غیرممکن باشد. همین. تمامش همین است.

شعر، چیزی نبود جز کلماتی برای گفتن بر سر مزار، چیزی برای انداختن داخل گودالی در زمین.

تصور کن تریلر من را پیدا نکرده بودی. تصور کن به کسی نیاز نداشتم تا پونتیاک را براند. آن موقع من و تو با هم دوست نمی شدیم، و تو رقصیدن را یاد نمی گرفتی. خوشحالم که به تو نیاز داشتم. خوشحالم که به من نیاز داشتی.