کتاب سایه تن درشکه چی

Der Schatten des Körpers des Kutschers
  • 15 % تخفیف
    127,500 | 108,375 تومان
  • موجود
  • انتشارات: نیکا نیکا
    نویسنده:
کد کتاب : 90946
مترجم :
شابک : 978-6005906110
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 76
سال انتشار شمسی : 1399
سال انتشار میلادی : 1964
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 3
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

معرفی کتاب سایه تن درشکه چی اثر پیتر وایس

کتاب «سایه تن درشکه چی» داستانی از پیتر وایس است که در سال 1960 منتشر شد و نویسنده آن در آلمان شناخته شد. این متن بیش از هر چیز از طریق روش روایی توصیف دقیق سایر آثار ادبیات پس از جنگ آلمان غربی برجسته شد و شباهت های زیادی به روم نو فرانسوی نشان می دهد.
در یازده بخش با طول های مختلف، مکان و رویدادها در یک املاک روستایی توضیح داده شده است که در آن یک خانه دار و یک باربر نه مهمان را در خود جای می دهند: ناخدا، دکتر، خیاط، آقای اسنو، یک خانواده چهار نفره (پدر، مادر، پسر و بچه) و راوی اول شخص. راوی اول شخص آنچه را که می بیند یا می شنود هنگام نشستن بر روی اتاقک یا تلی از چوب، نگاه کردن به بیرون پنجره یا از سوراخ کلید، صرف شام با دیگران، یا معاشرت در اتاق خانه دار توصیف می کند.»نویسنده با توصیفات دقیق خود، روی تخت خود در اتاق زیر شیروانی دراز می کشد و در رویاهای فراری غرق می شود. همیشه یک بشقاب نمک آماده است تا چند دانه نمک روی چشمانش بپاشد. از میان پرده ای از اشک، تصاویری از پیکره های هندسی می درخشد که تبدیل به فانتاسماگوریای جنسی می شوند.

کتاب سایه تن درشکه چی

پیتر وایس
پتر وایس نمایش‌نامه‌نویس، رمان‌نویس، نقاش و فیلم‌ساز تجربی سوئدی، زاده‌ی سال ۱۹۱۶ در آلمان است. نخستین نمایش‌نامه‌ی او که برایش شهرت جهانی به ارمغان آورد، «مارا/ساد» بود که سال ۱۹۶۴ نوشته بود.از دیگر نمایشنامه‌های او می‌توان به «استنطاق»، «ترانه‌ی دلقک لوسی‌تانیایی» و …. اشاره کرد. او به‌عنوان مترجم نمایشنامه‌های استریندبرگ هم شناخته می‌شود.
قسمت هایی از کتاب سایه تن درشکه چی (لذت متن)
فعالیت من دراین اتاقک، در کنار کار های دیگر روزانه مثل پوشیدن و درآوردن لباس شست و شو به رختخواب رفتن و برخاستن و تلاش برای نوشتن، که البته حاصلش تا به حال فراتر از شروع های جدید و کوتاه و شکسته بسته نبوده است، پروراندن تصویر هاست. برای این کار روی تختم دراز می کشم در محدوده کنار تخت روی میز بشقابی دارم که تویش نمک است و گاهی چند دانه نمک در چشمم می ریزم...