کتاب دور دست همین جاست

Die ferne ist nah genug
و داستان های دیگر
کد کتاب : 15194
مترجم :
شابک : 978-9644485626
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 259
سال انتشار شمسی : 1392
سال انتشار میلادی : 1960
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 6 اردیبهشت

معرفی کتاب دور دست همین جاست اثر زیگفرید لنتس

"زیگفرید لنتس" نویسنده ی خوش قلم آلمانی است که در زمره ی بزرگ ترین نویسندگان آلمانی قرن بیستم بعد از جنگ به حساب می آید. وی علاوه بر نویسندگی، مدتی به کار روزنامه نگاری نیز مشغول بود اما عمده ی شهرت او به داستان های کوتاهش بر می گردد. نوشته های "زیگفرید لنتس" مخاطبین خود را در مقیاس جهانی پیدا کرده و تعدادی زیادی از داستان های کوتاه وی، به زبان های مختلف دنیا بازگردانی و منتشر شده است. آثار او هر چند کوتاه، در زمره ی شاهکارهای نویسندگی وی به حساب می آیند و آنچه در کنار سبک نگارش منحصر به فرد "زیگفرید لنتس" به چشم خوانندگان می آید، نگاه قابل توجه وی به طبقه ی محروم و تنگ دست جامعه است. زمینه ی مشترکی که در غالب نوشته های او به چشم می خورد همین مساله و نگاه مردد این مردم به همه چیز، به دلیل بی عدالتی هایی است که آن ها را به قربانیان جامعه بدل ساخه است.
"دور دست همین جاست" اثری است از "زیگفرید لنتس" که در کنار داستان های دیگر به صورت یک مجموعه ارائه شده است. در واقع این مجموعه از بیست و دو اثر کوتاه داستانی تشکیل شده است که علاوه بر "دور دست همین جاست" عناوین آن ها به قرار زیر می باشد: "تخیل مرگبار"، "دونده"، "شب در هتل"، "ملاقات بین دو ایستگاه"، "دژ"، "خانه ای تنها از عشق"، "آقای مشاور"، "هر کسی یک دفعه را می تواند"، "لوکاس، خدمتکار نرمخو"، "حال و هوای دریا"، "جشن در آلونک"، "خطر برای بابانوئل ها"، "آقا و خانم شین منتظر مهمان هستند"، "جشن تولد شش سالگی"، "پسر دیکتاتور"، "چشم پوشی"، "پایان یک جنگ"، "چشم بند"، "مرد مورد اطمینان ما"، امتحان" و "دونده".

کتاب دور دست همین جاست

زیگفرید لنتس
زیگفرید لنتس (به آلمانی: Siegfried Lenz) (زاده ۱۷ مارس ۱۹۲۶ - درگذشته ۷ اکتبر ۲۰۱۴) از نویسندگان بزرگ آلمانی بعد از جنگ در قرن بیستم بود. او مدتی نیز روزنامه‌نگار بود.بر اساس مدارک موجود در بایگانی برلین، لنتس ۱۲ ژوئیه سال ۱۹۴۳ وارد حزب نازی شد. اما خودش می‌گوید از این موضوع بی اطلاع بود. او مانند گونتر گراس از سیاست شرقی ویلی برانت، صدراعظم آلمان و حزب سوسیال دموکرات آلمان پشتیبانی کرد و به همین خاطر برای امضای قرارداد آلمان و لهستان در سال ۱۹۷۰ به ورشو دعوت شد.
قسمت هایی از کتاب دور دست همین جاست (لذت متن)
شهر را اشغال کرده و تغییر نام داده بودند. نام کالینین گراد بر آن گذاشته بودند و از این روز به بعد نانک ها سیاه و نان های سیلو خیس و بهای هر نان بین هشتاد تا صد روبل شده بود. این نخستین تغییراتی بود که آنها با تغییر نام شهر به وجود آورده بودند: نان های سیلوی خیس و نانک های سیاه. مردم شهر هر روز به نام جدید شهر فکر می کردند. آنها باید به آن فکر می کردند، چراکه وقتی نانی را برای بریدن زیر چاقو می بردند، وقتی که دستی از بالا بر نان فشار می آورد، از طرف دیگر آب از آن بیرون می زد و آنها باید هر روز نان می بریدند، اما بریدن نان آسان نبود. با تغییر نام شهر، نان هم کمیاب تر شده بود؛ کمیاب و گران. کسانی هم که خواهان مالکیت آن بودند، هر روز باید بیشتر فکر می کردند و فهرست بلند و بالاتری تهیه می کردند و بیشتر هوشیار می بودند. ناگهان نان ماجراهای خودش را پیدا کرد. دیگر مانند سابق که نام شهر کونیگزبرگ بود و نان ارزان و سفید و بی خطر پیدا می شد، نبود. با تغییر نام شهر همه چیز تغییر کرده بود. حتی چشم آدم ها هم عوض شده بود. چشم ها بزرگ و بی تفاوت شده بودند. نگاه های مات به دوردست دوخته شده بود، اما در پس ترسی که در آن بود، کمینی همیشگی پنهان بود. حتی در چشم های کودکان نیز این ترس و کمین وجود داشت. دو برادر، کورت و هاینس هم از آن بی نصیب نبودند. هردو پابرهنه، شلوار کوتاه و پیراهنی نازک بر تن داشتند. یکی چهارده سال و دیگری نه سال داشت. آنها اجازه نداشتند گدایی کنند. تنها به کورها اجازه ی این کار داده شده بود. آن دو پولی هم در بساط نداشتند. روس های غیرنظامی به ندرت صاحب مال و منال بودند. آنها به جاده ای که آشغال ها را در آن می ریختند و بازار سیاه در آن دایر بود، می رفتند. آن دو توی چاله ها می نشستند و انتظار می کشیدند.