داستانی هیجان انگیز و گزنده.
به شدت توصیه می شود.
پرداختی بدیع به وضعیتی آشنا.
ما چند ماه پیش-دقیق تر بگویم 13 ماه می-به شهر «همیلتون» در ایالت «نیوجرسی» اسباب کشی کردیم. به قول بقیه من یک مهاجر تازه وارد هستم. پدرم در شرکت آی تی در «بنگلور» ترفیع گرفت. به خاطر همین هم آن ها او را به آمریکا فرستادند.
متنفرم از این که بچه ها فکر می کنند من خنگم و معلم ها از من خوششون نمیاد. متنفرم از این که می ترسم دستم رو بالا ببرم؛ حتی با این که جواب رو می دونم.
من نابغه ی علمی نیستم؛ اما دانش آموز خوبی هستم. درس های مورد علاقه ام ریاضی، انگلیسی و ورزش اند؛ مخصوصا کریکت. خانم «بیم» بعد از حضور و غیاب می گوید: «پسرها، دخترها! به شاگرد جدیدمون «راوی» خوشامد بگین! اون این همه راه از هند اومده پیش ما! هیجان انگیز نیست؟»
داستان ها نقشی مهم و حیاتی در رشد و پیشرفت کودکان دارند. کتاب هایی که می خوانند و شخصیت هایی که از طریق ادبیات با آن ها آشنا می شوند، می توانند به دوستانشان تبدیل شوند.
عالی است حتما بگیرید نابه
بنظر من کتاب جالبی بود و توانسته بود داستان را خوب روایت کند و تصویر سازی کند. پایان خیلی خوبی هم داشت و این موضوع که در هر دو فصل، یک فصل از نگاه جو و یک فصل از نگاه راوی که شخصیتهای اصلی داستان بودند بیان شده بود خیلی کتاب را جالبتر هم کرده بود. البته یک موضوع بدی که در داستان بود، این بود که نقطه اوجی نداشت و همه داستان جزو اتفاقات روزمره جو و راوی بود.