مارتین هایدگر پس از انتشار یکی از سترگترین آثار فلسفی تاریخ بشر، یعنی کتاب «هستی و زمان»، سلسله سخنرانیهایی را در سالهای 1920 تا 1930 ایراد کرد. پس از این، سخنرانیهای وی بهچاپ در آمدند و حاصل آنها شد کتاب «مفاهیم بنیادین مابعدالطبیعیه: جهان، تناهی و تنهایی». کتاب «ملال»، ترجمۀ بخشی از آن به فارسی توسط مریم هاشمیان است.
ملال برای هایدگر یکی از احوال بنیادین انسان است، اما به چه معنا؟ انسان برای اینکه انسانی اصیل باشد باید انتخاب کند که به دغدغهها و پرسشهای بنیادین وجودیاش بپردازد. اینکار، به عقیدۀ هایدگر، از طریق یک رخداد روی میدهد. آن رخداد را هایدگر یک حال بنیادین مینامد که در طی آن پرسش وجود برای انسان بهعنوان یک دغدغۀ اساسی و نه یک تفریح سرسری مطرح میگردد. هایدگر در «هستی و زمان» و در کتاب «مفاهیم بنیادین مابعدالطبیعیه»، از احوالات مختلف بنیادین سخن میگوید که یکی از آنها ملال است. بهنحو کلی، ملال یک حالت عمیق و بنیادین خستگی و کلافگی از این است که چرا همهچیز سر جایش است؟ چرا هیچچیز هیچ مشکلی ندارد؟ هایدگر میگوید اساسا امکان فلسفهورزی و امکان پرسش از وجود، تنها از طریق احوال بنیادین و استمرار آن تحقق مییابد. اما چگونه میتوان این احوال بنیادین را بیرون کشید و کجا باید حال بنیادین را بیدار کرد؟ آیا اساسا حالمندی بنیادین یک امر فرا خواندنی است یا باید بر ما مستولی شود؟ و چگونه میتوان حالمندی بنیادین را از احوال عادی تمیز و تشخیص داد؟ اینها بخشی از سوالاتی است که هایدگر قصد دارد در این کتاب به آنها بپردازد. به حق میتوان گفت یکی از مهمترین نوآوریهای هایدگر در فلسفه بحث احوال بنیادین است. به گفتهی خودش، همۀ فلاسفه تا پیش از او از چنین احوالی صحبت کرده بودند اما کسی به تحلیل آنها نپرداخته بود. به واقع کتاب «ملال» را میتوان بحثی جذاب، خیرهکننده، دقیق و نو دربارۀ آن احوال عجیبی که احتمالا همۀ ما آن را تجربه کردهایم، خواند.
کتاب ملال