این اثر همچنان لذت بخش باقی مانده است.
مجموعه ای برانگیزاننده از تأملاتی درباره ی این که برای چه کسی و چه چیزی زندگی می کنیم.
هر کسی که حسی از شوخ طبعی دارد از این کتاب لذت خواهد برد.
گفتم بسیاری از آدم های نادان فکر می کنند که فرانکنشتاین، نام هیولاست و نه نام دانشمند خالق آن. گفت به هر حال آن ها چندان احمق نیستند. توی داستان من دو هیولا وجود دارد، نه یکی، و یکی از آن ها، آن دانشمند، واقعا نامش فرانکنشتاین است.
در این سفر به اندازه ی کافی خوش شانس بودم تا با شخص آدولف هیتلر مصاحبه کنم. از دانستن این خوشحال شدم که او اکنون به خاطر همه ی کارهایی که کرده، احساس پشیمانی می کند، هرچند غیرمستقیم؛ همه ی آن کارهایی که ممکن است کوچکترین ارتباطی با مرگ خشونت آمیز سی و پنج میلیون نفر طی جنگ جهانی دوم داشته باشند.
آثاری که شروع کننده ی مسیرهای حرفه ایِ درخشانی بودند و در برخی موارد، یک شَبه خالق خود را به شهرت رسانده اند.
این تجربه به نظر برای بسیاری از نویسندگان پرفروش و موفق اتفاق افتاده است: مواجه شدن با واکنش های منفی، قبل از دستیابی به موفقیت.
چه اتفاقی می افتد وقتی دو ژانر علمی تخیلی و فانتزی، و انتظارات متفاوتی که از آن ها داریم، در تار و پود یکدیگر تنیده شوند؟
در نظر ونه گات، تنها راه رسیدن به خوشبختی و نجات یافتن از جنون و بی معنایی هستی، مهربانی است.
در میان همه ی قالب های ادبی، تنها ژانر علمی تخیلی است که به تغییر به عنوان هسته ی اصلی شکل دهنده ی روایت خود می نگرد و داستان را در محیط جدید و جذاب جامعه ای متفاوت نقل می کند.