رمانی با ساختاری هنرمندانه و پرتعلیق با پیچ و تابی زیرکانه در انتها.
با جذابیتی منحصر به فرد.
به شکل بی رحمانه ای صادق در مورد عواطف انسانی.
تو وجدان داری، و این ویژگی ارزشمندی است اما نه وقتی که باعث می شود فکر کنی باید خودت را به خاطر چیزی بسیار فراتر از دایره ی مسئولیت هایت، سرزنش کنی.
چگونگی جدا شدن زندگی ها و این که همه ی ما چقدر در برابر جبر شرایط ضعیف هستیم، او را شوکه کرد. و خدا در کجای این شرایط قرار می گیرد؟
چیزی که می خواستم، کوچک ترین چیز در دنیا بود: این که شبیه شخصی دیگر باشم.