کتاب ارباب انتقام

Nemesis
کد کتاب : 1615
مترجم :
شابک : ‏‫‬‭978-964-243-720-7‬
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 231
سال انتشار شمسی : 1397
سال انتشار میلادی : 2010
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

از کتاب های پرفروش در آمریکا

نامزد جایزه Wellcome Trust Book Prize

معرفی کتاب ارباب انتقام اثر فیلیپ راث

کتاب ارباب انتقام، رمانی نوشته ی فیلیپ راث است که اولین بار در سال 2010 به انتشار رسید. داستان این رمان در تابستان سال 1944 می گذرد و به شیوع بیماری فلج اطفال و تأثیرات آن بر اجتماعی کوچک در نیوآرک و کودکان آن منطقه می پردازد. باکی کانتور، جوانی 23 ساله، پرشور و وظیفه شناس است که برای انجام مسئولیت های خود از هیچ تلاشی دریغ نمی کند. باکی اندکی از خود ناامید است چرا که ضعف بینایی اش باعث شده نتواند در کنار سایر هم سن و سالانش در جنگ خدمت کند. راث با پرداختی هنرمندانه به سختی ها و دوراهی های پیش پای باکی کانتور، تصویری دقیق و به یادماندنی را از ترس ها، اضطراب ها، سرگشتگی ها و رنج های شخصیت اصلی داستان خلق می کند.

کتاب ارباب انتقام

فیلیپ راث
فیلیپ راث در سال ۱۹۳۳ در نیوآرک، نیوجرزی آمریکا زاده شد. او فرزند یک خانواده ی آمریکایی و نوه ی یک خانواده ی یهودی اروپایی بود که در موج مهاجرت قرن نوزدهم به آمریکا کوچ کرده بودند. فیلیپ در بخش کم درآمد شهر بزرگ شد. او پس از دبیرستان به دانشگاه باکنل رفت و مدرک کارشناسی گرفت. سپس تحصیلاتش را در دانشگاه شیکاگو ادامه داد و در همان دانشگاه هم به تدریس ادبیات پرداخت. وی در دانشگاه پنسیلوانیا نیز ادبیات تطبیقی درس می داد که در نهایت در سال ۱۹۹۲ بازنشسته شد.فیلیپ راث در سال ۱۹۹۰ با کلر بلوم بازیگر ...
نکوداشت های کتاب ارباب انتقام
An artfully constructed, suspenseful novel with a cunning twist towards the end.
رمانی با ساختاری هنرمندانه و پرتعلیق با پیچ و تابی زیرکانه در انتها.
New York Review of Books New York Review of Books

With a singular appeal.
با جذابیتی منحصر به فرد.
Chicago Tribune Chicago Tribune

Brutally honest about human emotions.
به شکل بی رحمانه ای صادق در مورد عواطف انسانی.
Richmond Times Dispatch

قسمت هایی از کتاب ارباب انتقام (لذت متن)
تو وجدان داری، و این ویژگی ارزشمندی است اما نه وقتی که باعث می شود فکر کنی باید خودت را به خاطر چیزی بسیار فراتر از دایره ی مسئولیت هایت، سرزنش کنی.

چگونگی جدا شدن زندگی ها و این که همه ی ما چقدر در برابر جبر شرایط ضعیف هستیم، او را شوکه کرد. و خدا در کجای این شرایط قرار می گیرد؟

چیزی که می خواستم، کوچک ترین چیز در دنیا بود: این که شبیه شخصی دیگر باشم.