ما چند ماه پیش-دقیق تر بگویم 13 ماه می-به شهر «همیلتون» در ایالت «نیوجرسی» اسباب کشی کردیم. به قول بقیه من یک مهاجر تازه وارد هستم. پدرم در شرکت آی تی در «بنگلور» ترفیع گرفت. به خاطر همین هم آن ها او را به آمریکا فرستادند.
متنفرم از این که بچه ها فکر می کنند من خنگم و معلم ها از من خوششون نمیاد. متنفرم از این که می ترسم دستم رو بالا ببرم؛ حتی با این که جواب رو می دونم.
من نابغه ی علمی نیستم؛ اما دانش آموز خوبی هستم. درس های مورد علاقه ام ریاضی، انگلیسی و ورزش اند؛ مخصوصا کریکت. خانم «بیم» بعد از حضور و غیاب می گوید: «پسرها، دخترها! به شاگرد جدیدمون «راوی» خوشامد بگین! اون این همه راه از هند اومده پیش ما! هیجان انگیز نیست؟»